صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

پارسی وب ایرانیان

پارسی وب ایرانیان

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

امکانات

ورود اعضا:

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 42
بازدید دیروز : 57
بازدید هفته : 421
بازدید ماه : 419
بازدید کل : 377359
تعداد مطالب : 169
تعداد نظرات : 192
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->


کد آهنگ هاي داريوش


نخستين بانوی دريا نورد ايرانی
نخستين بانوی دريا نورد ايرانی:
آرتميس Artemis نخستين زن دريا نورد نه فقط در ايران بلکه در جهان بود كه فرمان درياسالاري خويش را از خشايارشاه هخامنشي دريافت كرد....
برای فراگرفتن بیشتر به ادامه نوشتار(مطلب)بروید..
نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

فرهنگ تدفین
" فرهنگ تدفین در ملل و ادیان مختلف "


انسان در طول تاریخ اجتماعات به اشکال گوناگون مردگانش را دفن کرده است. شکل‌هایی از تدفین وجود دارد که با هنجارهای فرهنگ ایرانی و اسلامی ما ناهمخوان است. با این حال نباید فراموش کرد که ملت‌هایی هم هستند که فرهنگ تدفین ما را نمی‌پسندند.
در این میان اما مرگ بی‌پرواترین و صریح‌ترین سویه‌ی زندگی و یک واقعیتِ مسلم است. به این جهت یکی از مشکلات انسان‌ها همواره این بوده است که مردگان‌شان را چگونه و کجا دفن
 کنند.
در کهن‌ترین شکل تدفین ، جنازه را در حالت جنینی دفن می‌کردند....

بر گرفته از(منبع):http://www.irantreasure.blogfa.com

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دانلود
دانلود کتاب سرداران ایران

 با فرمت جاوا برای انواع گوشیهای موبایل

دانلود

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گذری بر فلسفه نام ماههای ایران زمین

 

گذری بر فلسفه نام ماههای ایران زمین

 

فروردین

فروردین نام نخستین ماه و فصل بها ر و روز نوزدهم هر ماه در گاه شماری اعتدالی خورشیدی است.در اوستا و پارسی باستان فرورتینام,در پهلوی فرورتین و در فارسی فروردین گفته شده که به معنای فروردهای پاکان و فروهرهای ایرانیان است.بنا به عقیده پیشینیان,ده روز پیش از اغاز هر سال فروهر در گذشتگان که با روان و وجدان از تن جدا گشته,برای سرکشی خان و مان دیرین خود فرود می آیند و ده شبانه روز روی زمین به سر میبرند. به مناسبت فرود آمدن فروهرهای نیکان,هنگام نوروز را جشن فروردین خوانده اند. فروهران در ده روز آخر سال بر زمین هستند و بامداد نوروز پیش از بر آمدن آفتاب,به دنیای دیگر می روند.

 

 اردیبهشت

 اردیبهشت نام دومین ماه سال و روز دوم هر ماه در گاهشماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا اشاوهیشتا و در پهلوی اشاوهیشت و در فارسی اردیبهشت گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء:

جزء اول((اشا))از جمله لغاتی است که معنی آن بسیار منبسط است,راستی و درستی,تقدس,قانون و آئین ایزدی,پاکی....و بسیار هم در اوستا به کار برده شده است.جزء دیگر این کلمه که واژه ((وهیشت))باشد. صفت عالی است به معنای بهترین,بهشت فارسی به معنی فردوس از همین کلمه است.در مجموع این کلمه به بهترین راستی و درستی است.  در عالم روحانی نماینده صفت راستی و پاکی و تقدس اهورامزداست و در عالم مادی نگهبانی کلیه آتش های روی زمین  به او سپرده شده است. در معنی ترکیب لغت اردیبهشت((مانند بهشت))هم آمده است.

 

 خرداد

خرداد نام سومین ماه سال و روز ششم در گاهشمار اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان هئوروتات ,در پهلوی خردات و در فارسی خورداد یا خرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء: جزء هئوروه که صفت است به معنای رسا.,همه,درست,و کامل.دوم تات که پسوند است برای اسم مونث,بنابراین هئوروتات به معنای کمال و رسایی است.ایزدان تیرو باد و فروردین از همکاران خرداد می باشند. خرداد نماینده رسایی و کمال اهورامزداست و در گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است.

 

 تیر

تیر نام چهارمین ماه سال و روز سیزدهم هر ماه گاهشماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا تیشریه,در پهلوی تیشتر و در فارسی صورت تغییر یافته آن یعنی تیر گفته شدهکه یکی از ایزدان است و به ستاره شعرای یمانی اطلاق می شود.فرشته مزبور نگهبان باران است و به کوشش او زمین پاک ,از باران بهره مند می شود و کشتزارها سیراب میگردد. تیشتر رادر زبانهای اروپایی سیریوس خوانده اند.هر گاه تیشتر از اسمان سر بزند و بدرخشد مژده ریزش باران می دهد. این کلمه را نباید با واژه عربی به معنی سهم اشتباه کرد.

 

امرداد

امرداد نام پنجمین ماه سال و روز هفتم هر ماه در گاهشماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا امرتات ,در پهلوی امرداد و در فارسی امرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از سه جزء:

اول((ا))ادات نفی به معنی نه,دوم((مرتا)) به معنی مردنی,نیست و نابود شدنی و سوم تات که پسوند و دال بر مونث است. بنابر این امرداد یعنی بی مرگی و آسیب ندیدنی یا جاودانی. پس واژه ((مرداد))به غلط استعمال می شود.در ادبیات مزدیسنا امرداد یکی از امشاسپندان است که نگهبانی نباتات با اوست. در مزدیسنا شخص باید به صفات مشخصه پنج امشاسپند دیگر که عبارتند از :

نیک اندیشی,صلح و سازش,راستی و درستی,فروتنی و محبت به همنوع,تامین اسایش و امنیت بشر مجهز باشد تا به کمال مطلوب همه که از خصایص امرداد است نایل گردد.

 

 شهریور

شهریور نام ششمین ماه سال و روز چهارم هر ما در گاهشماری اعتدالی خورشیدی است. در اوستا خشتروئیریه,در پهلوی شتریور و در فارسی شهریور میدانند. کلمه ای است مرکب از دو جزء:خشتر که در اوستا و پارسی باستان و سانسکریت به معنی کشور و پادشاهی است و جزء دوم صفت است از ور به معنی برتری دادن وئیریه یعنی برگزیده و آرزو شده و جمعا یعنی کشور منتخب یا پادشاهی برگزیده . این ترکیب بارها در اوستا به معنی بهشت یا کشور آسمانی اهورامزدا آمده است. شهریور در جهان روحانی نماینده پادشاهی ایزدی و فر و اقتدار خداوندی است و در جهان مادی پاسبان فلزات .چون نگهبانی فلزات با اوستاو را دستگیر فقرا و ایزد رحم و مروت خوانده اند.روایت شده است شهریور آزرده و دلتنگ می شود از کسی که سیم و زر را بد به کار اندازد یا بگذارد که زنگ بزند.

 

 مهر

در سانسکریت میترا ,در اوستا و پارسی میثر ,و در پهلوی میتر,و در فارسی مهر گفته می شود. که از ریشه سانسکریت آمده به معنی پیوستن. اغلب خاورشناسان معنی اصلی مهر را واسطه و میانجی ذکر کرده اند.مهر واسطه است میان آفریدگار و آفریدگان.میثره در سانسکریت به معنی دوستی و پروردگار و روشنایی و فروغ است و در اوستا فرشته روشنایی و پاسبان راستی و پیمان است.مهر,ایزد هماره بیدار و نیرومند استو برای یاری کردن راستگویان و بر انداختن دردغگویان و پیمان شکنان در تکاپوست.مهر از برای محافظت عهد وپیمان و میثاق مردم گماشته شده است.از این رو فرشته فروغ و روشنایی نیز هست که هیچ چیز ار او پوشیده نمی ماند.برای انکه از عهده نگهبانی بر آید اهورامزدا به او هزار گوش و ده هزار چشم داده است.مقام مهر در بالای کوه ((هرا))است,انجایی که نه روز است و نه شب ,نه گرم است و نه سرد,نه ناخوشی و نه کثافت .مهر از آنجا بر ممالک آریایی نگران است.این ؟آرامگاه خود به پهنای کره زمین است یعنی مهر در همه جا حاضر است و با شنیدن آوای ستمدیدگان آگاه گشته به یاری آنان می شتابد.

آیین مهر در دین مسیح نیز مشهود است.ایزد مهر در اصل بجز ایزد خورشید بوده است اما بعدها آندو را یکی دانسته اند.مورخان یونانی مهر را به نام میترس یاد کرده اند و دکر کرده اند که ایرانیان خورشید را به اسم  ((میترس))میستایند.از این خبر پیداست که در یک قرن پیش از میلاد مسیح آندو با یکدیگر خلط شده اند.نگهبانی ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه را به عهده ایزد مهر است.

 

 آبان

در اوستا آپ در پارسی باستان آپی و در فارسی آب گفته می شود.در اوستا بارها ((آپ))به معنی فرشته نگهبان آب استعمال شده و همه جا به صیغه جمع آمده است.نام ماه هشتم از سال خورشیدی و نام روز دهم از هر ماه را,آبان میدانند.ایزد آبان موکل بر آهن است و تدبیر امور و مصالح ماه به او تعلق دارد.به سبب آنکه((زو))که یکی از پادشاهان ایران بود در این روز با افراسیاب جنگ کرده ,او را شکست داده,تعاقب نمود و از ملک خویش بیرون کرد, ایرانیان این روز را جشن می گیرند,دیگر آنکه چون مدت هشت سال در ایران باران نبارید مردم بسیار تلف گردید و بعضی به ملک دیگر رفتند. عاقبت در همین روز باران شروع به باریدن کرد و بنابراین ایرانیان این روز را جشن کنند. آفتاب در این ماه در برج عقرب یا کژدم قرار می گیرد.

  

آذر

در اوستا آتر ,آثر,در پارسی باستان آتر,در پهلوی آتر,و در فارسی آذر می گویند. آذر فرشته نگهبان آتش و یکی از بزرگترین ایزدان است.آریائیان(هندوان و ایزدان)بیش از دیگر اقوام به عنصر آتش اهمیت  میدادند.ایزد آذر نزد هندوان ,آگنی خولنده شده و در ((ودا)) (کتاب کهن و مقدس هندوان)از خدایان بزرگ به شمار رفته است. آفت اب در این ماه در برج قوس یا کماندار قرار می گیرد.

  

دی

در اوستا داثوش یا دادها به معنی آفریننده ,دادار و آفریدگار است و غالبا صفت اهورامزدا است و آن از مصدر ((دا)) به معنی دادن و افریدن است.در خود اوستا صفت دثوش(=دی)برای تعیین دهمین ماه استعمال شده است. در میان سی و روز ماه,روزهای هشتم و بیست و سوم به دی(آفریدگار,دثوش)موسوم است. برای اینکه سه روز موسوم به ((دی))با هم اشتباه نشوند نام هر یک را به نام روز بعد می پیوندند. مثلا روز هشتم را ((دی باز)) و روز پانزدهم را ((دی بمهر))و....دی نام ملکی است که تدبیر امور و مصالح روز و ماه دی به او تعلق دارد.

 

بهمن

در اوستا وهومنه ,در پهلوی وهومن,در فارسی وهمن یا بهمن گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء: ((وهو))به معنی خوب و نیک و ((مند))از ریشه من به معنی منش:پس یعنی بهمنش,نیک اندیش,نیک نهاد.نخستین آفریده اهورامزدا است و یکی از بزرگترین ایزدان مزدیسنا. در عالم روحانی مظهر اندیشه نیک و خرد و توانایی خداوند است. انسان را از عقل و تدبیر بهره بخشید تا او را به آفریدگار نزدیک کند.یکی از وظایف بهمن این است که به گفتار نیک را تعلیم می دهد و از هرزه گویی باز می دارد.خروس که از مرغکان مقدس به شمار می رود و در سپیده دم با بانگ خویش دیو ظلمت را رانده ,مردم را به برخاستن و عبادت و کشت و کار می خواند,ویژه بهمن است.همچنین لباس سفید هم از آن وهمن است. همه جانوران سودمند به حمایت بهمن سپرده شده اند و کشتار در بهمن روز منع شده است. بنا به نوشته ابوریحان بیرونی جانوران سودمند به حمایت بهمن سپرده شده اند و کشتار در بهمن روز منع شده است.بهمن اسم گیاهی است که به ویژه در جشن بهمنجه خورده می شود.و در طب نیز این گیاه معروف است.

   

اسفند

دراوستا اسپنتا آرمیتی,در پهلوی اسپندر,در فارسی سپندار مذ,سفندارمذ,اسفندارمذ,و گاه به تخفیف سپندار و اسفند گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو جزء: سپند,که صفت است به معنی پاک و مقدس,یا ارمئتی هم مرکب از دو جزء: اول آرم که قید است به معنی درست,شاید و بجا.دوم متی از مصدر من به من معنی اندیشیدن . بنابراین ارمتی به معنی فروتنی,بردباری و سازگاری است و سپنته آرمتی به معنی بردباری و فروتنی مقدس است.در پهلوی آن را خرد و کامل ترجمه کرده اند.سپندارمذ یکی از امشاسپندان است که مونث و دختر اهورامزدا خوانده شده است.وی موظف است که همواره زمین را خرم ,آباد,پاک و بارور نگه دارد,هر که به کشت و کار بپردازد و خاکی را آباد کند خشنودی اسپندارمذ را فراهم کرده است و آسایش در  روی زمین سپرده به دست اوست و خود زمین نیز نماینده این ایزد بردبار و شکیباست و مخصوصا مظهر وفا و اطاعت و صلح و سازش است .بیدمشک گل مخصوص سپندارمذ  می باشد.

 

پژوهش

و گردآوری از بانو رویا.غ , برداشت این نوشتار با ذکر نام و آدرس پایگاه آزاد است

........................................................................................................................................

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شاه اسماعیل صفوی و حماسه ملی ایرانیان در چالدران

تندیس سترگ شاه اسماعیل صفوی بنیانگذار سلسله قدرتمند صفویان

شاه اسماعیل صفوی و حماسه ملی ایرانیان در چالدران

اول شهریور هر سال سالروز حماسه ملی ایرانیان در چالدران است . یاد تمامی سرداران و شهیدان راه ایران را در این روز گرامی میداریم . چهارصد و نود وسه سال پیش در چنین روزی بود که ندایی از ضمیری برخواست .ندایی که سخن از جاودانگی سر می داد .ندایی که برخواسته بود تا شرف و حیثیت یک ملت بزرگ را در آوردگاهی بس دهشتناک حفظ کند . آری چهارصدو نودو سه سال پیش در همین زمان بود که آن ایرانی غیرتمند و آن مرد صلابت پیشه با تمام قوا و با تمام وجود پا به عرصه ای گذاشت که حافظ ایران شود . حافظ غیرت و وجودی که همه وجودش از او بود . 

پس از این ۴۹۳ سال که از آن حماسه جاودان گذشته است ایران ما در سال 1386 دچار جمودی عجیب گشته است  جمود و خمودگی که یکبار دگر ایران را در آستانه جنبشی نوین قرار داده است . آن زمان حماسه ای رخ داد و تبعات ناشی از آن بود که ایرانی متحد و قدرتمند در عرصه گیتی دگر باره ظهور  کرد و اکنون نیز دگر باره حماسه در شرف وقوع است .حماسه ای که خیزشی قدرتمند را در میان ملت ایران به ارمغان خواهد آورد . ایران بزرگ در انتظار غرش شیران خفته در بیشه زارش است که باردیگر سرزمینهای اشغالی اش را آزاد سازند و این کشور را با کوشش و تلاش روز افزون در زمره مدرن ترین و باشکوه ترین کشورهای گیتی نمایند .

 شاه اسماعیل صفوی آن دلاور مرد ایرانی در آوردگاه چالدران حضور یافت تا سد و مانعی سازد که اندیشه و تفکر منحط و متجاوز عثمانی به خاک مقدس ایران ره نیابد و چنان با تمام وجود علیرغم نیروهای اندکش ایستادگی کرد که نامش برای همیشه در تاریخ ایران به ثبت رسید. حکومت صفویه برترین دولت بزرگ ایرانی پس از اسلام است که هویت ملی و قدرت از دست رفته ایران را بازستاند . از سویی دیگر اینکه این سلسله اندیشه شیعه را بر فلات ایران گسترش دادند از آنان خرده می گیرند ولی این یک موفقیت دیگر در تاریخ بود . زیرا با پیدایش شیعه ایران بار دیگر کشوری جدا از اعراب شد . باردیگر ایران برترین قدرت خاورمیانه شد و حتی شیعه سدی بزرگ در مقابل اندیشه سنی های عثمانی و تازی گشت .

شیر نماد ملی ایران و قدرت نسل کهن آریایی ایرانیان

شاه اسماعیل یکم صفوی بنیان گذار سلسله قدرتمند و ایران دوست صفویان است . شاه اسماعیل یک روز از زندگی را آرام نشست و برای سربلندی ایران و بازپس گیری خاکهای اشغال شده اش تا آخرین نفس نبرد کرد . نخست باکو را در جمهوری ساختگی آذربایجان گرفت . آنگاه در سال 914 راهی عراق عجم شد که در دست اعراب بدوی اشغال شده بود و آنجا را مجدد به خاک ایران افزود . سپس ازبکهای متجاوز را شکست داد . آنگاه مرو و هرات و بلخ را که امروز با بی لیاقتی در افغانستان و ترکمستان و ازبکستان واقع شده را جزوی از خاک ایران کرد . در سال 920 پس از تجاوز سلطان سلیم به خاکهای ایران راهی نبرد با امپراتوری متجاوز عثمانی ( ترکیه کنونی ) شد . چالدران اهمیت فراوانی در تاریخ ایران دارد . از یک سو به دلیل آنکه شاه اسماعیل از تمام اقوام ایرانی گیلکی - کرد - لر - بختیاری - آذریها - بلوچها - خوزیها و . . . یاری خواست و ایرانی یکپارچه پس از حدود هزار سال پدید آورد و از سوی دیگر به دلیل آنکه در چالدران ایرانیان هیچ اسیری ندادند و همگی تا آخرین نفس ایستادگی کردند و کشته دادند حائز اهمیت است . ایرانیان در چالدران حماسه ای از خود آفرید که تا ایران باقی است حماسه چالدران نیز پابرجاست . شوربختانه مهمترین بخشهای کرد نشین ایران به اشغال ترکان عثمانی ها در آمد و هرگز دیگر به ایران مسترد نشد . امروزه خاک حدود 20 میلیون کورد ایرانی نژآد در ترکیه است که همگی بخشی از ایران هستند . شاه اسماهیل راهی گرجستان نیز شد و این سرزمین آریایی نژآد را نیز به ایران متصل کرد . در سال 929 گرجستان باردیگر بخشی از خاک ایران شد . وی تمامی حکومتهای ملوک الاطوایفی را دوباره متحد کرد و متجاوزان را بر سر جای خود نشاند و ایرانی متحد , یکپارچه و قدرتمند در تاریخ به جای گذاشت .

 وسعت مملکتش شاه اسماعیل در تاریخ : در ایام سلطنت شاه اسماعیل بنابر تجاوزات مداوم بیگانگان به ایران شمشیر بیشتر از قلم بکار می آمد . بنابر قول احسن التواریخ مملکت ایران شامل آذربایجان‚ عراق عجم‚ خراسان‚ فارس‚کرمان ‚ خوزستان ‚ بلوچستان و . . .  بود و بلاد دیاربکر و بلخ و مرو نیز به قلمرو حکمرانی او در آمد. در میدان رزم شیری خنجرگذار و در مجلس بزم ابری لولوبار بود.
لیاقت و کرمش: احسان و جودش بدرجهای بود که زر ناب و ریگبی مقدار در چشمش یکسان مینمود‚ و پیش همت بلندش ذخیره کان ودفینه دریا برای عطای یکروزه کفایت نمیکرد. میل مفرط به شکار: میلی مفرط به شکار داشت و اغلب به تنهایی شیر نر را از پای درمیآورد. منادی درداده بود که هر کس نشانی از شیربدهد صاحب منصبان لشکر اسبی بازین به وی انعام خواهند داد و هرکس پلنگی نشان بدهد اسبی بیزین به وی عطا خواهد گشت. شاه خود یکه سوار بجلو رفته شیر یا پلنگ را شکار میکرد.

چالدران نام یکی از دهستانهای دوگانه بخش سیه چشمه شهرستان ماکو در حومه بخش‚ که از شمال به دهستان قلعه درهسی و آواچیق و از جنوب به دهستان سگمن آباد و الند و از خاور به دهستانبه به جیگ و از باختر به مرز ایران و ترکیه محدود میباشد. موقع طبیعی کوهستانی و هوایش بواسطه وجود سلسله جبال ساری چمن که مرزایران و ترکیه است متغیر میباشد. قسمتهای مرزی سردسیر و ییلاقی و سایر قسمتهای آن معتدل است. آب قراء این دهستان ازرودخانه های قزلچای و چالدران و قنات و چشمه سار تامین میشود.محصول عمده اش غلات و حبوبات و شغل سکنه اش زراعت و گله داری است و صنایع دستی جاجیم بافی و جوراب بافی میباشد. صادراتش غلات و پشم و لبنیات و در قراء مرزی تربیت زنبور عسل متداول است.دهستان چالدران از 84 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده. قریه های مهم آن عبارت است از قصبه سیه چشمه مرکز بخش و دهستان و قرخ بلاغ‚ بابالو‚ سعدل‚امامقلی کندی‚ زیوه و خذرلی.

نقشه ایران در زمان صفویه شامل بلوچستان پاکستان - افغانستان - مرو - بلخ - جنوب ترکمنستان - جنوب ازبکستان - گرجستان - آذربایجان - ارمنستان - داغستان - کردستان عراق - کردستان ترکیه

نقشه ایران در زمان صفویان

 جنگ چالدران از دید پرفسور ادوارد برون در کتاب تاریخ ادبیات ایران ترجمه استاد رشید یاسمی 

اوایل رجب سال 920 ه . ق.23 اوت 1514 میلادی میان سلطان سلیم پادشاه عثمانیان و شاه اسماعیل صفوی پادشاه ایرانیان در چالدران جنگی عظیم واقع گشت. در این محل که قریب بیست فرسخ از تبریز مسافت دارد سه هزار عثمانی و دو هزارایرانی کشته شدند لیکن توپخانه عثمانیان جنگ را بنفع ترکها ختم کرد وشاه اسماعیل با وجود شجاعتی کم نظیر که خود و همراهانش ابراز داشتند مجبور شد از میدان رو برگردانده و عقب نشسته حتی تبریز را هم بجاگذارد .  برابر با 

 

تجاوز عثمانیان از دیدگاه مولف مرآت البلدان

سلطان سلیم در سنه 918 ه . ق. با لشکری فراوان رو به آذربایجان نهاد و شاه اسماعیل که مترقب چنین جنگی نبود با عده معدودی که همراه داشت درعشر اول رجب از همدان عزیمت نموده با بیست هزار قشون درصحرای چالدران با لشکر عثمانی مصاف داد... در آن معرکه شاه اسماعیل خود بنفسه رشادت تمامی بروز داده جنگ میکرد... اگر چه شکست بقشون شاه اسماعیل وارد آمد اما رشادت و شجاعتی که شخصااز او در این معرکه ظاهر گردید سبب اشتهار او شد.

 

پژوهش و گردآوری از ارشام پارسی , با سپاس از دوستان در پایگاه حماسه چالدران . برداشت این نوشتار با ذکر نام و آدرس پایگاه ها آزاد است

........................................................................................................................................

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بررسی ملیت و قومیت ایرانیان و سرزمینهای حقیقی ما

بررسی ملیت و قومیت ایرانیان و سرزمینهای حقیقی ما

واژه ملیت و قومیت ( که میتوان به جای قومیت تیره ها یا اقوام هم گفت ) متاسفانه در برخی افراد به اصطلاح روشنفکر ایرانی یکی خوانده می شود . این دو واژه به هیچ وجهه به یک معنی نمی باشند و حتی جا انداختن این اشتباه بزرگ در میان افراد جامعه بسیار هولناک و غیر قابل گذشت می باشد . در برخی مکانهای عمومی مانند کانالهای اپوزوسیون خارج از کشور برای اقوام ایرانی به غرض یا از روی ناآگاهی ملیت به کار برده می شود . پروژه ملیت سازی برای اقوام ایرانی حربه ای قدیمی و استعماری برای کشور گسترده و اهورایی ایران زمین است . وحشت از به قدرت رسیدن ایران , کوتاه کردن دست بیگانگان از سرمایه های هنگفت ایران , متحد شدن تیره های ایرانی و تشکیل یک اتحادیه یا کنفدراسیون بزرگ با وجود تمامی اشتراک ادیان , باورها , فرهنگ و آداب و رسومی که در مناطق اطراف ایران جاری است و زنده کردن سرزمینهای کوروش بزرگ ابر مرد آزادی بخش گیتی و نام بزرگ ایران و ملت دلاور و فرهنگ پرورش در جهان از عوامل تفرقه و ساخت ملیت های جداگانه توسط بیگانگان برای ایران است . سرزمینهای حقیقی ایران بیش از سه برابر ایران کنونی ماست و با همین شیوه در گذشته های نچندان دور از بدنه اصلی ایران برای تضعیف آن و چپاول سرمایه هایش جدا شده است . متاسفانه همه این وقایع در زمانی رخ داده است که ملت ایران گریبانگیر حکومتهای فاسد , ناآگاه , وطن فروش , هرزه و بی دانش بوده است و خود ملت هم با واژه میهن و ایران به راستی بیگانه بوده اند . پس از جدا شدند هفده شهر قفقاز ایران هیچ صدای اعتراضی در ایران به گوش نمی رسد ولی امروز با کوچترین تحرکات ضد ایرانی بیگانگان در فیلم سازی هایشان , اخبارهایشان و . . . ملت ایران برافروخته می شوند و صدای اعتراضات خود را به جهان می رسانند و آنان را مجبور به عذر خواهی میکنند . این خود نشان از آگاهی ملت ایران دارد و اینکه دیگر اجازه چنین حرکات اهریمنی را به آنان نمی دهند .

برای نمونه چند مورد از این تحرکات اهریمنی بیگانگان در چند سال اخیر و پاسخ ملت ایران را بررسی میکنیم :

1 ) جعل گسترده و سیاسی نام همیشه جاوید خلیج فارس توسط موئسسه نشنال جئوگرافی آمریکا . تظاهرات ها و برگشت نقشه های این موئسسه , نامه از تمامی نقاط جهان بر ضد این حرکت غیر قانونی و مجبور کردن آنان به نوشتن نام حقیقی آن در نقشه های جهان . بیشتر . . .

2 ) جعل نقشه تبریز ایران در سایت جهانی گوگل و وصل کردن آن به ایران شمالی ( جمهوری آذربایجان ) . اعتراضات گسترده ایرانیان به گوگول و اصلاح آن .

3 ) ساخت فیلم موهن و ضد ایران 300 در جهت وحشی قلمداد کردن ایرانیان در تاریخ . سیل نامه ها , اعتراضات ایرانیان روانه سازمان یونسکو , کمپانی برادران وارنر, هالیوود و دولت آمریکا و بایکوت کردن این فیلم دروغین و سیاسی می شود . بیشتر . . .

4 ) مصادره کردن کتیبه های 2500 ساله ایران که برای رمز گشایی به دانشگاه شیکاگو امانت داده شده بود و آنان اقدام به حراج آن نمودند . شکایت ملت و دولت ایران بر ضد این حرکت غیر قانونی و غیر انسانی .

5 ) ایجاد یک نمایشگاه غیر واقعی از ایرانیان باستان تحت نام امپراتوری شیطانی که در انگلستان برپا شد . سیل نامه ها و اعتراضات از سوی ایرانیان روانه برپا کنندگان این شو سیاسی شد .

6 ) ادعاهای واهی مالکیت اعراب بر جزایر سه گانه ایران زمین . اعتراضات گسترده ملت ایران بر ضد اعراب .

7 ) اتحاد کشورهای عربی , انگلستان , آمریکا , فرانسه در جنگ با ایران در زمان صدام حسین گجستک و پاسخ ایرانیان در 8 سال نبرد نا برابر . بیشتر . . .

و دهها مورد دیگر که بر ضد این ملت و این سرزمین کهن اعمال شده است . پس این کشورها باید بدانند دوره ننگین قاجار به پایان رسیده است و ملت ایران نه تنها اجازه کوچترین دست درازی به این سرزمین اهورایی را نمی دهند بلکه گروه های بسیاری در اندیشه متحد شدن شهرهای قفقاز و کردستانات خود هستند . حرکتی که باید روزی عملی شود و به همه نقشه های بیگانگان بر ضد ایران پایان داده شود . بیگانگان و در صدر همه آنان کشور اهریمنی انگلستان به راستی پرچم دار تفرقه در میان ملت ایران بوده است و امروزه هم تلاشهای گسترده ای برای به حقیقت پیوستن این تفکر فاشیستی در ایران می نماید . روس و آمریکا پس از انگلستان بزرگ ترین حامیان این تفرقه افکنی در میان ملت ایران بوده اند . این کشورها با ایجاد یک اندیشه عقب افتاده , قرون وسطیی و قبیله پرستی در جامعه ایران برای رسیدن به آرزوهای خود گام بر می دارند . در برخی موارد مردم عوام و ناآگاه و در برخی دیگر عوامل دست نشانده و نفوذی خود مسئول گسترش این اندیشه واپس گرا می شوند . چند نمونه از این گروه های ضد ایرانی بیگانه پرست و منفور ملت ایران که متاسفانه امروزه با وقاحت تمام خودنمایی میکنند به شرح زیر می باشند :

Pan turkism نشان گروهگ عقب مانده و ضد ایرانی پانترکیسم

گروهک متحجر پان ترکیسم : پان ترکیسم بر پایه اندیشه ای واپس گرا , متحجر , شوونیزم کودکانه و در دامان بیگانگان رفتن بنا گشته است که با حرکات نمایشی و جعل تاریخ برای رسیدن به اهداف خود گام بر می دارد .واژه پان ترکیسم تشکیل شده است از پان + ترکیسم به معنی طرفداران ترکستان رویایی و بزرگ است . آنها برای ایجاد یک کشور غیر واقعی با ترکمستان , آذربایجان قفقاز , آذربایجان ایران و ترکیه کوشش میکنند . ترکیه که خود در مرز فروپاشی قرار دارد و اگر روزی کردستانهای ایرانی به بدنه ایران بپیوندند چیزی دیگر از ترکیه به جز کشوری کوچک و گمنام باقی نخواهد ماند . مرزهای غیر واقعی ترکیه از دوره امپراتوری عثمانی باقی مانده است و روزی بدون شک سرزمینهای ایران از آن آزاد خواهد شد . کشور ترکمستان نیز که یکی از 17 شهر قفقاز ماست و در آن سوی دریای مازندران واقع شده است و قدرت اتصال به آذربایجان قفقاز را ندارد و خود در فقر و اقتصاد ضعیف دست و پنجه نرم میکند . می ماند جمهوری آذربایجان که آنهم ملت ایران با نام ایران شمالی می شناسند و در واقع غیر مشروع بودن آن از سوی ملت ایران تائید شده است . این صداهای ملت ایران به جایی رسید که مقامات دولتی باکو در ایران شمالی دست به ساخت فیلمهای مستند از ایران زدند و ایران را افتخار آذربایجان دانستند و حتی فردوسی بزرگ را که دشمن خود می دانستند در این فیلم به عنوان پدر آذربایجان نامیدند .( به تاریخ 2007/03/13 شبکه آذ تی وی آذربایجان) . پس با یک اندیشه واقعی می توان پی برد که چنین رویایی محال و غیر ممکن است . از یک سو هیچ یک از این کشورها قدرت رویارویی با ایران که مرکز قدرت خاورمیان است را ندارند و از سوی دیگر ملت ایران و حتی خود مردم نیک سرشت آذربایجان اجازه چنین کاری را هرگز نخواهد داد . شعار پان ترکیسم به راستی مایه تمسخر ملت ایران و جهانیان است . آنان با شعار ملت فارس ( که اصلا وجود خارجی ندارد ) , ایران کشوری وحشی و با تاریخی بدوی ( امری که صدها تاریخ نگار بزرگ جهانی آن را رد کرده اند ) , ملت ترک ایران را بنا کردند ( ملت ترک در ایران وجود خارجی ندارد , مردم آذری ایران بودند که در صحنه های مهم ملی کوششهای بسیاری برای ایران زمین کردند ) و . . . که همگی بر بیناد دروغ , عوام فریبی و بیگانه پرستی پایه گذاری شده است . پرچم دار این گروه مضحک نیز "سید جعفر پیشه وری" مزدور ضد ایرانی بود که در دامان روسها قرار داشت و حتی اعتبار نامه اش در مجلس ملی ایران برای وابستگی به روسها رد شد . پس از معدوم شدن وی و حکومت ننگین اش که کمتر از یکسال دوام آورد  میتوان پنداشت که در عمل این گروه هم جز سخنهای هجو و نمایشهای کودکانه حرفی برای گفتن ندارد . یکی از نشانه های این گروهک مضحک علامت دادن با انگشتان دستشان است که در تصویر بالا دیده می شود و بایستنی است در هرکجای این کشور که چنین نشانه ای را مردم مشاهده کردند با آن برخورد نمایند .

Panarabism Culture & History نمونه ای از عاقبت گروهگ ضد ایرانی پان عربیسم

گروهک تروریستی پان عربیسم : پان عربیسم گروهکی منحل شده و در حقیقت متلاشی شده است . پدر این اندیشه فاسد و  واپسرگرا صدام حسین گجستک بود که در سال 85 شاهد اعدامش بودیم . صدام حسین بنیان گذار اتحادیه کشورهای عرب با عراق بود . به همین روی با اتحاد آمریکا و انگلستان برای تصاحب خوزستان و منابع سرشار نفتی آنجا اقدام به حمله نظامی به ایران کرد که به راستی رشادتها یک میلیون ایرانی شهید و میلیونها جانباز و شیمایی راه گشایی ملت ایران شد و امروز هر چیزی که برای ما باقی مانده است حاصل ایمان و وطن پرستی آنان است . صدام حسین یکی دیگر از بنیان گذاران جعل نام دریای پارس ایران بود که تلاشهای گسترده ای برای به حقیقت پیوستن این امر نمود ولی همگی نقش بر آب شد . صدام حسین این اهریمن و دیکتاتوری بزرگ در واپسین لحظات زندگی ننگین اش پیش از رفتن به چوبه دار فریاد زد مرگ بر ایران و ایرانی . ولی او نیز مانند اسکندر و تیمور و چنگیز رفت و ایران و ایرانی باقی ماند . باقی مانده این گروه عقب افتاده به نام الاهوازی در خوزستان ایران با پشتوانه انگلستان هر چند سال یک بار دست به عملیات تروریستی می زند که نه تنها مردم خوزستان از آنها پشتیبانی نمی کنند بلکه دولت هم با برخورد جدی آنان را از کارهایشان مایوس میکند . بدون شک هر دولتی و هر نظامی در ایران روی کار باشد با پان ترکیسم و پان عربیسم و دیگر گروهای ضد ایران برخورد جدی و کوبنده خواهد کرد .  عده دیگر از کسانی که به همین اندیشه وابسته هستند امروزه در خوزستان مشغول به فعالیت های زیر زمینی هستند و با نام موهن جبهه دموکراتیک خلق عرب مشغول به ایجاد فتنه انگیزی های قومی و منطقه ای و عملیات تروریستی در خوزستان می باشد .

عبدالمالک ریگی رهبر گروهک تروریستی جندالله در بلوچستان

گروهک تروریستی جندالله : جند الله گروهکی وهابی افراطی قومی است که برای تفرقه میان ملت ایران و اندیشه های مذهبی ( شیعه و سنی ) کوشش میکند . جند الله بارها با پشتوانه انگلستان و کشور پاکستان در بلوچستان ایران دست به اقدامات تروریستی زده است . هدف اصلی و البته رویایی این گروه متلاشی کردن ایران و اتصال بلوچستان ایران به بلوچستان پاکستان یا کشوری به نام بلوچستان است . هدفی که انگلستان در 150 سال پیش دنبال می کرد و برای رسیدن به این هدف حتی مجبور به لشگر کشی به این منطقه شد و چند سالی هم خاکهای ایرانی بلوچستان به نام "بلوچستان انگلستان" نامیده می شد . در نهایت انگلستان موفق به جدا کردن بخش زیادی از خاک بلوچستان از ایران شد و کشوری غیر واقعی به نام پاکستان برپا شد . به همین جهت برای ادامه این نیت شوم خود امروزه در کوشش برای دست یافتن به ادامه اهداف ننگین خود است . ولی روزگار 150 سال پیش ایران و ملت ایران با امروز هرگز قابل مقایسه نیست و چنین رویایی هرگز برای انگلستان و فرزندش پلیدش جندالله به واقعیت نخواهد پیوست . امروزه رهبری این گروهگ منفور به دست شخصی به نام عبد المالک ریگی است که رسما در مصاحبه های تلوزیونی وابسته بودن خود به انگلستان را اعلام کرده است . تصویر این انیرانی در بالا دیده می شود .

مجاهدین خلق و خیانت بزرگ بر ضد ایران

گروهک مجهادین خلق : گروهک مجهاهدین خلق که به منافقین نیز مشهور هستند پس از روی کار آمدن انقلاب 57 با دولت وقت بر سر اصول اساسی مشکل پیدا کردند و رسما از دولت و حکومت بیرون رانده شدند . این افراد از یک سو در جنگ تحمیلی عراق بر ضد کشورمان به دامن دشمن ملت ایران پناه بردند و از صدامی که میلیون ها تن از هم میهنشانشان را کشته و مجروح کرده بود و مرزهای غربی ایران را با خاک یکسان نمود بود حمایت کردند . از سوی دیگر در کشتار 180 هزار نفر از کردهای ایرانی نژاد ساکن شمال عراق با یاری صدام گجستک نقش اساسی ایفا نمودند و این ننگ تاریخی را با خود به یدک می کشند . اینان با بمب گذاری و حرکات نظامی برای رسیدن به اهداف خود کوشش میکنند .  مجاهدین امروزه از سوی کشور عربستان و آمریکا بر ضد ایران حمایت مالی می شوند .

 

یکپارچگی هزاران ساله ملت ایران

ملت ایرانی در طول تاریخ نشان داده است که هرگز در جستجوی قومیت خود نبوده اند . تا پیش از توطئه های انلگستان و ایجاد گروهکهای ضد ایرانی جهت تفرقه و اغتشاش در میان تیره های ایرانی , این امر به راحتی قابل بررسی است :

در آغاز حکومت قدرتمند اشکانیان توسط ارشک و تیرداد پارتی در سالهای حدود 250 قبل از میلاد نیز شاهد این امر هستیم . این دو سردار دلیر خود را پادشاه خراسان نمی دانند و خود را فرمانروایی سرزمینهای بزرگ ایران می شمارند و از این جهت که ایران را از حالت متلاشی دوره سلوکی بیرون آورند به خود می بالند . این امر در حکومت ساسانیان ( آغاز 241 پس از میلاد ) که از استان پارس بودند نیز صادق است . 

در 500 سال گذشته، همه‌ی سلسله‌های پادشاهی كه هركدام به قوم خاصی تعلق داشته‌اند، هرگز به‌فكر تشكیل دولت قومی-زبانی خاص خویش نیفتاده‌اند و همواره اولین هدف‌شان تأمین وحدت سرتاسری ایران و ایجاد دولت واحد ایران بودهاست؟ دولت صفویه از ترک زبانان اردبیل به‌پا می‌خیزد و شاه اسماعیل تا پایش به تبریز می‌رسد خود را پادشاه ایران می‌خواند و نه پادشاه آذربایجان؟  اولین اقدام او جنگ با تركان عثمانی می‌شود؟ و خود وی و جانشینانش به‌خاطر تمامیت ارضی و استقلال ایران با ازبك‌ها و باز با ترك‌های عثمانی به نبرد بر می‌خیزند؟

چه‌گونه است كه صفویه‌ی آذری‌تبار، بدون دو‌دلی، پایتخت خود را از اردبیل به تبریز و از آن‌جا به قزوین و سرانجام به اصفهان منتقل می‌كند و شاه‌عباس از اصفهان است كه نصف‌جهان می‌سازد نه از اردبیل یا تبریز؟ و تمام هم‌وغم او سرافرازی ملت ایران است نه یك ایالت و قوم خودی؟
رفتار و هنجار قبایل افشار و قاجار نیز بر همین روال است. نادرشاه از خراسان و آغامحمدخان قاجار از استرآباد برخاستند و در تاریك‌ترین لحظات تاریخ ایران، تا دم مرگ در راه استقلال و برای حفظ تمامیت ارضی ایران جنگید‌ند و عجبا كه قاجار نیز تهران را پایتخت خود قرار می‌دهد و دچار وسوسه‌ی موهن و واپسگرای محلی‌گری و قوم‌گرایی نمی‌شود؟ كریم‌خان زند لُرتبار، پایتخت خود را شیراز قرار می‌دهد و نه بروجرد. خود را وكیل‌الرعایای ایران می‌خواند نه لرستان؟ پاسخ همه‌ی آنان بی‌‌گمان، در بازتاب احساس تعلق‌شان به ملت ایران است. مردان بزرگ ما، علی‌رغم عشق به هویت قومی و ایلی‌شان، خود را متعلق به ایران می‌دیدند و نه به یك قوم خاص و معیّن!

حال چه شده است که برخی افراد در آستاده قرن 21 که همه کشورها پیش به سوی اتحادی منطقه با یکدیگر می روند - بازیچه سیاستهای انلگستان شده اند و دست به نوشتن مقالات قوم گرایانه و  واپسگرا و زبان محوری می زنند . اینان افراد به دنبال جمع آوری مشاهیر برای شهر و قوم خود هستند نه برای کشورشان و نه برای منطقه شان . به زبان محلی خود می اندیشند نه به زبانی که 70 میلیون فقط در داخل ایران و میلیون ها نفر دیگر در فلات ایران به آن سخن می گویند . برخی از این افراد که در اجرای سیاستهای استعماری بیگانگان ناتوان مانده اند امروز سخن از فدرالیزم برای کشوری می زنند که هزاران سال است دوش تا دوش یکدیگر ایستاده اند

 

پس حال باید بررسی نماییم که به راستی معنی حقیقی ملیت و قومیت چیست ؟

هر ایرانی که معنی درست و حقیقی این دو واژه را درک کند بدون شک کوشش و تلاشهای گسترده خود را معطوف ایران قدرتمند و مرزهای حقیقی ایران بزرگ خواهد کرد و دقیقا عکس آن نیز صادق است . به صورتیکه اگر معنی درست قومیت و ملیت را نداند برای نابودی ایران و تمدن ایرانی کوشش میکند . امری که به ظاهر ممکن است به چشم مهم نیاید ولی نکته ای بسیار پرمعنی و مهم است . کوروش بزرگ به راستی می دانست که اگر در طول سالهای حیاتش دست روی دست بگذارد بدون شک بیگانگان از همه سوی بر کشورش یورش خواهد آورد . به همین روی اتحادیه بزرگ و شگفت انگیزی از سرزمینهای ایران بنا کرد و دست متجاوزانی که هر ساله ایران را مورد تاخت و تاز قرار می دادند کوتاه کرد  . اتحادیه ای بر پایه انسان محوریت , بر پایه احترام بر ادیان هر منطقه , آزادی زبان و گویشهای برای هر منطقه و پیشرفت و ترقی روزافزون برای ملت ایران که متاسفانه امروز در قرن 21 کمتر شاهد آن هستیم . دست یافتن به اتحادیه و مرزهای ایران بزرگ در روزگار امروز غیر واقعی به نظر می رسد . ولی تشکیل اتحادیه اقوام ایرانی امری ضروری و ممکن است . پیش از تشریح این اتحادیه بزرگ اقوام ایرانی نیازمند بررسی واژه ملیت و قومیت هستیم تا برای این سخن سند ارائه دهیم :

ملت : واژه Nation به معنای ملت – از واژه لاتین Natus به معنای تولد گرفته شده است . به این معنا که ملت به خاستگاه و ریشه‌های و به‌طور كلی تبار مشتركی دلالت دارد، به‌گونه‌ای كه این تبار، از جمعی پراكنده، كالبدی واحد پدید می‌آورد . به مجموعه افرادی  ملت گفته می شوند که با یک پیشینه نژادی تشکیل یک کشور واحد می دهند . پس زبان , گویش , آداب و رسوم و نوع لباس پوشیدن هر منطقه هیچ ارتباطی با ملیت ندارد . هرزگاهی در رسانه های ماهواره ای شنیده می شوند که به جای استفاده از واژه اقوام از ملت استفاده می شود . برخی از این افراد که با القاب استاد و دکتر و متخصص تاریخ چنین سخنانی می گویند یا فاقد هرگونه دانش کافی برای سخن گفتن هستند یا وسیله ای در دست بیگانه می باشند . برای مثال میگویند ملت آذربایجان , ملت خوزستان , ملت کردستان . واژه ملت برای کردستان امری غیر واقعی و حتی مضحک است . این افراد خواسته یا ناخواسته راهی را می روند که انگلستان در جستجوی آن بود تا برای اقوام ایرانی ملیت سازی کند و کشورهای جعلی و کوچک بسازد .  کرد , فارس , لر , بلوچ , آذری و . . .همگی از دیدگاه پیشینه نژادی آریایی هستند . زبان ایرانی پهلوی در آذربایجان , کردستان , بلوچستان همگی در کتب تاریخی بارها و بارها ذکر شده است . نژاد آریایی اقوام ماد که امروزه کردستان و آذربایجان را تشکیل می دهد نشان از یکی بودن این اقوام ایرانی دارد . پس به کار بردن واژه ملیت برای این شهرها 100% غیر واقعی است . پیشینه نژادی همه این شهرها از نسل آریایی های کهن ایران زمین گرفته شده است .

اقوام : به مجموعه افرادی که در هر منطقه دارای اشتراک زبان ( گویشها و لهجه های مختلف ) , شیوه لباس پوشیدن و فرهنگ خاص منطقه ای هستند قومیت گفته می شود . قومیت های مختلف که دارای پیشینه نژادی یکسان باشند تشکیل ملت را میدهند . پس گویش خاص هر منطقه , شیوه لباس پوشیدن , آداب و رسوم همگی نشان از اشتراک قومیت آن منطقه دارد . در تمامی واژه نامه ها و فرهنگ نامه ها به راحتی می توان بر این ادعا پی برد .  اقوام آریایی ایران که فلات گسترده ایران را برای مسکن خود انتخاب نمودند به دوازده قسمت عمده تقسیم شدند که نام برخی از آنان در اوستا آمده است :

در فرهنگ دهخدا آمده است آری یا آریا نام ایالات قدیم ایران بوده است و نام کرسی آن در قدیم آرتا کوآنا بوده است . اسکندر گجستک شهری به نام اسکندریه آره ایا در کنار رود هری رود بنا کرد . ( در اطراف هرات امروزی )

مولانای بلخی فیلسوف ایرانی و پدرعرفان جهان :

همزبانی خویشی و پیوندی است             مرد با نامحرمان چون بندی است

ای بسا هندو و ترک همزبان                ای بسا دو ترک چون بیگانگان

پس زبان محرمی خود دیگر است            همدلی از همزبانی خوشتر است

 

استاد شهریار پیرامون تفاوت گویشهای ایرانی چنین گفته است :

اختلاف لهجه ملیت نزاید بَهر کس                            ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان 

گر بدین منطق ترا گفتند ایرانی نئی                            صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان

بی کس است ایران ، به حرف ناکسان از ره مرو                   جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان

 

هیچگاه تکلم به یک زبان ، از متکلمان به آن زبان ، «ملت» نساخته است این یک قانون کلی است و نمونهء روشن و مشهور آن زبان انگلیسی است که در 5 قارهء جهان در کشورهای گوناگون متشکل از ملت ها و اقوام و نژاد های گوناگون به آن تکلم می شود اما هیچ کس این انگلیسی زبانان را «ملتِ انگلیس» خطاب نمی کند . هندیان ( که طی چندین قرن زبان رسمی شان فارسی بود و اکنون انگلیسی زبان شده اند) ، جزو ملت هندند و هنگامی هم که به فارسی سخن می گفتند هندی بودند و افریقای جنوبی ها از ملت آفریقای جنوبی هستند و استرالیائی ها و کانادائی ها جزء ملت استرالیا یا کانادا به حساب می آیند . پس همین انگلیسی ها با ایجاد چنین گروهایی ( پان ترکیسم , پان عربیسم و جندالله )  برای خاورمیانه در تلاش برای غارت تاریخ و تمدن و ثرمایه های ملی و مانع شدن از ایرانی بزرگ و قدرتمند هستند .  با نگاهی به 200 سال اخیر همگی پرسشهای گنگ در اذهان ملت ایران پیرامون این قضایا پاسخ داده می شود :

 

پس حال پرسشی در ذهن هر ایرانی مطرح می شود که چرا امروزه اقوام ایرانی در ایران خود زندگی نمیکنند ؟ پاسخ :

1 ) حمله انگلستان به بلوچستان ایران و اشغال این منطقه و سپس جدا کردن بلوچستان ایران و اتصال آن به پاکستان در حدود 150سال پیش . جدا شدن بخش زیادی از اقوام آریایی بلوچ ایران توسط انگلیسی ها . 

2 ) حمله انگلستان به هرات ایران در زمان ناصر الدین شاه قاجار و سپس اشغال این شهر همیشه ایرانی و اتصال آن به افغانستان .

3 ) تقسیم نمودن ایران به دو قسمت شمالی و جنوبی , قسمت شمالی در دست روس و قسمت جنوبی برای چپال نفت ایران در دست انگلستان .

4 ) حمله ترکان عثمانی به خاکهای ایران و سپس اشغال شهرهای همیشه ایرانی کردستان و سپس 3 تکه نمودن آن بین عراق و سوریه و ترکیه . که البته بیش از دوره قاجار عملی شد . امروزه نیز نفت بیکران کردستان عراق که از مرغوب ترین نفتهای جهان است توسط انگلستان و آمریکا به یغما می رود .

5 ) نبردهای گسترده ایران و روسهای اشغالگر و سپس تحمیل قرارداد ننگین ترکمانچای و گلستان و اشغال شهرهای آریایی ایران منجمله : سمرقند , بخارا , بلخ , تاجیکستان , ایروان , گنجه , باکو , ارمنستان , گرجستان , داغستان و مرو و . . .

6 ) حمله اتحادیه عرب , انگلستان , آمریکا و فرانسه بر ضد ایران در نبرد نابرابر 8 ساله ایران و عراق برای تجزیه شهر مملو از نفت خوزستان ایران زمین , فروش اسلحه های پوسیده و قدیمی خود به ایران و  عراق و سپس عقب نگه داشتن حداقل 20 ساله ایران که همیشه ابر قدرت منطقه خاورمیانه بوده است و درگیر نمودن ملت ما را با جنگ ویرانگر برای رها کردن پیشرفت و قدرت گرفتن دوباره . 

7 )  آخرین این موارد استعماری نیرنگهای انگلستان برای جدا کردن بحرین ایران در حدود 40 سال پیش بود . انگلستان با هزاران فریب و نیرنگ و درخواست از جوامع بین المللی ایران را در تنگا قرار داد تا در نهایت جزیره مملو از ثروت بحرین از ایران جدا شود و انگلستان با خیالی آسوده به مروارید ها و نفتهای بیکران بحرین دست درازی نماید . جزیره ای که همیشه ایرانیان و بخشی از اعراب در آنجا ساکن بودند و زبان پارسی نیز آنجا رونق بسیاری داشته است . بیشتر . . .

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:,

موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آرامگاه استر و مردخای

آرامگاه استر و مردخای 

دومین مکان مقدس یهودیان جهان در ایران 

همدان یکی از نامورترین مراکز تمدن کهن ایران زمین است که آثار بسیار ارزشمندی را در خود جای داده است منجمله : آرامگاه استر و مردخای , گنجنامه خشایارشاه , آرامگاه باباطاهر عریان , آرامگاه ابوعلی سینا , شهرک هگمتانه و . . . از این میان آرامگاه استر و مردخای در نزد یهودیان ایران و جهان جایگاه بسیار والایی دارد . این امر را میتوان یک فرصت مناسب جهت جذب یهودیان دنیا به ایران و بازدید از این مکان دینی در همدان دانست . از یک سوی میتواند سدی در برابر اندیشه های افراطی صهیونیست باشد و از سوی دیگر جذب و آزادی به یهودیان در ایران زمین که همیشه جایگاه ادیان و اندیشه و فرهنگ و تمدن بوده است . زائرین کلیمی هرساله مراسم دینی خود را که جشن پوریم نام دارد را در این مکان برگزار می کنند . این مراسم در اواخر اسفند و اوایل فروردین ماه برگزار می شود که طبق گاهشمار کلیمیان برابر است با 13 تا 15 آدار . مراسم یهودیان با نیایش , روزه , مراسم افطار و خواندن طومار مگیلا طی می شود و در روزهای 14,15 آدار با دادن هدیا , دید و بازدید و بزم و شادمانی انجام میگیرد . این بنای تاریخی زیبایی مختلفی دارد منجمله : درب سنگی که از حدود 2500 سال پیش تاکنون باقی مانده است , تندیس سنگی تخت پادشاهی خشایارشا نجات دهنده قوم یهود که جهت قدردانی از وی ساخته شده است و گنجینه چوبی قدیمی که قبر استر و مردخای در زیر آن صندوق قدیمی واقع شده است .

درب سنگی باقی مانده از دوره خشایارشاه به مناسبت درگذشت اسطوره یهودیان جهان در همدان

درب 2500 ساله سنگی در آرامگاه

فلسفه استر و مردخای بسیار طولانی و جذاب است . در این جا خلاصه ای از آنچه در تاریخ ایران به ثبت رسیده است را بازخوانی میکنیم . استر یک بانوی ایرانی یهودی بوده است که در زیبایی سرآمد روزگار خود محسوب می شده است . مردخای نیز عموی استر می باشد . وقایع استر و مردخای به روزگار شهریاری خشایارشاه پادشاه ایران در سالهای 445 تا 486 پیش از میلاد بازمیگردد . نام واقعی استر هدیسه بوده است که به دلیل زیبایی بی اندازه به استر یعنی ستاره از سوی شاهنشاه ایران لقب می گیرد . عموی استر شخصی به نام مردخای بوده که پسر یائیر از خاندان بنیامین است . وی نگهبان دربار شاهنشاهی ایران در پایخت زمستانی شوش بوده است . مردخای تربیت استر را از کودکی بر عهده داشت و از آنجایی که در ایران ادیان مختلف طبق فرهنگ کهن ایرانی همگان آزاد بودند آنان از زندگی خوبی برخوردار بودند . شوربختانه در این میان شخصی به نام هامان که از وزرای هخامنشی بوده است توطئه ای را جهت نابودی یهودیان در ایران برنامه ریزی میکند که از دید پادشاه ایران مخفی می ماند . مردخای از آن جهت که در دربار بود از این توطئه آگاه می شود و شاهنشاه ایران را نیز باخبر می کند . خشایارشاه دستور براندازی این توطئه را صادر میکند و استر و مردخای هر دو پس از مرگ طبیعی به جهت قدردانی از این خدمت بزرگی که به قوم یهودیان در ایران کردند به دو تن از نامورترین نجات دهندگان قوم یهود تبدیل می شوند .

تندیس تخت شاهنشاهی خشایارشاه در همدان آرامگاه استر و مردخای

تندیس سنگی تخت پادشاهی خشیارشاه , ساخته شده توسط یهودیان

در تورات نیز پیشینه سکونت یهودیان در ایران چنین آمده است : و پادشاه آشور , اسرائیل را به آشور کوچانید , ایشان را در حلح و خابور نهر جوزان و در شهرهای مادیان ( آذربایجان و کردستان ) برده و سکونت داد . کوروش بزرگ ( 559,530 پیش از میلاد) پس از فتح شکوهمندانه و صلح طلبانه شهر متمدن بابل , یهودیانی را که نبوکدنصر پادشاه بابل به اسارت و بندگی گرفته بود آزاد کرد و به آنان به عنوان یک انسان , جدای از عقیده دینی , آزادی اجتماعی و بیان داد . فرمان آزاد سازی و بازگشت یهودیان اسیر شده بابل به سوی بیت المقدس در سال 537 پیش از میلاد از سوی کوروش بزرگ هخامنشی صادر می شود . پس از این فرمان که جزو نخستین فرمانهای جهانی حقوق بشر و آزادی و منع اسارت است یهودیان بسیاری راهی ایران می شوند و در شهرهای مختلف سکونت گزیده اند .

 

گذری بر پیشینه یهودیان در ایران

 

پژوهش و گردآوری از ارشام پارسی , برداشت این نوشتار با ذکر نام و آدرس پایگاه آزاد است

........................................................................................................................................

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تمدن کهن ایران در جمهوری آذربایجان

تمدن کهن ایران در جمهوری آذربایجان

 

آذربایجان یکی از مهم ترین کانون های تمدن ایرانی در درازای تاریخ بوده است. سرزمین های قفقاز نیز در غنای فرهنگ و تمدن ایرانی تأثیر داشته اند. از این رو، نمادها و آثار باستانی گسترده ای در آذربایجان بویژه قفقاز وجود دارد که نشانه ای از پیوند ناگسستنی فرهنگ و تمدن ایران با قفقاز است. در این مقاله سعی شده که برخی از آثار برجسته باستانی ایران در آذربایجان و قفقاز در قرون گذشته مورد بررسی قرار گیرد. به همین لحاظ، در ۲ بخش به این مهم می پردازیم؛ در بخش نخست، به بررسی این آثار در آذربایجان پرداخته و در بخش دوم به آثار باستانی قفقاز اشاره خواهیم کرد. T.Burton Brown) نماینده مکتب انگلیسی باستان شناسی، در کاوش های خود در گوی تپه در نزدیکی دریاچه ارومیه آذربایجان غربی که در سال ۱۹۴۸ انجام گرفته است، روی گوی تپه ۸ شکاف باز کرد که هیچ کدام از آنها به زمین بکر نرسید. با وجود این برای نخستین بار آشکار شد که در آذربایجان طبقات از نظر آثار تمدنی که در آن بوده به گونه ای منظم روی هم قرار گرفته. بورتون برون طبقه پنجم (در قرون گذشته) را در گوی تپه بدین ترتیب شرح می دهد: «قبرهای این طبقه متعلق به دو هزار سال پیش از میلاد بود و در آنها جمجمه های نوع شمالی دیده می شد.» او این طور نظر داده که این قبرها از آن نخستین آریایی هایی بوده اند که از راه فلات ایران به آذربایجان وارد شده اند. آنها روی قبرها تخته سنگ هایی قرار داده بودند. (۱)
 به این ترتیب ملاحظه می شود که خطه آذربایجان از قدمتی طولانی برخوردار است و این امر موجب آن شده که افزون بر متون تاریخی و روایات ملی و مذهبی در بیان اسطوره های باستانی ایران نیز از آذربایجان و نمادهای بزرگ دینی و فرهنگی آن فراوان یاد شود. یکی از این آثار که ریشه در اسطوره های ایرانی دارد، مرکز عظیم دینی شیز بوده که آتشکده آذرگشسب در آن قرار داشته است. این مرکز بنا به گفته گیرشمن: محل اقامت موبدان و مغانی بوده که ضمن داشتن دین زرتشتی، بسیاری عقاید باستانی خود را از زمانهای خیلی دور حفظ کرده و از عهدی که نمی شود آن را مشخص کرد، این جامعه قدیمی در آذربایجان سکونت داشتند. (
۲)
 در زمان اشکانیان همین محل، مرکز آذربایجان به شمار می رفت. در زمان ساسانیان، همچنان بر ارزش سیاسی و دینی آذربایجان افزوده شد و در همین شیز، عده ای به پاسداری آثار گذشتگان می پرداختند و آذرگشسب همچنان در آذربایجان فروزان بود. آثار باقی مانده شیز (آذرگشسب) اکنون در منطقه تخت سلیمان قرار دارد. لوگی و اندنبرگ در این مورد می نویسد: در حدود
۲۰۰ کیلومتری دریاچه (دریاچه ارومیه) تخت سلیمان قرار دارد که درزمان اشکانیان (فراآسیا) نامیده می شد. در آنجا روی تپه ای ویرانه های ساختمانهای قدیمی و در اطراف، دریاچه عمیقی دیده می شود. حصار شهر قدیمی که در این محل وجود داشته، هنوز پا برجاست و محیط آن ۱۲۰۰ متر است، این دیوارها ۵ متر ضخامت و ۱۴ متر ارتفاع دارند و در اطراف آن ۲۷ برج بوده که هر کدام دو دروازه داشته است. در مرکز شهر یک آتشگاه، کاخ ها و سربازخانه هایی وجود داشته است. مؤسسه آمریکایی برای هنر و باستانشناسی ایران از این ویرانه نقشه بسیار دقیقی برداشته، ولی جز یک گزارش مقدماتی چیز دیگری هنوز به چاپ نرسانده است. (۳) آتشکده آذرگشسب در دوره ساسانی از رونق فراوان برخوردار بوده است و در واقع آثار به جای مانده از شیز و آذرگشسب با معماری دوره ساسانی تکمیل می شود. علاوه بر آتشکده آذرگشسب، آثار دیگر باقی مانده در منطقه آذربایجان، نشاندهنده اهمیت هنر به ویژه دردوره ساسانی در این منطقه است.
 «هیأتی مرکب از ر.کر پورتر، فلاندن، گست، دمرگان و لمان هوپت از نقش برجسته ای واقع در
۳۰ کیلومتری سلماس (شاهپور) در دهکده ای به نام تخته خان یاد می کند. این نقش برجسته از اوائل دوره ساسانی، یعنی حدود سال ۲۵۰ میلادی و در واقع ۱۸۰۰ سال پیش است. این نقش برجسته خیلی خراب شده و فقط آثاری از نقش دو اسب سوار، با دو شخص تمیز داده می شود.
 به عقیده (زاره)، این نقش از اردشیر اول ساسانی و پسرش شاهپور اول است که مورد تجلیل ارمنی ها قرار گرفته است. (
۴) همچنین اثر تاریخی دیگری در اردبیل «به فاصله کمی از قریه آغمیون واقع در ۳ کیلومتری جاده اردبیل و ۸/۵ کیلومتری شمال شرقی سراب قرار دارد. این بنا که یک چهار طاقی سنگی است به چهار طاقی ساسانی یا آغمیون موسوم است. این بنا در درون محوطه ای به طول ۱۵/۸ متر و عرض ۱۴ متر محصور است که پایه های سنگی دیوارهای مزبور هنوز باقی است. ابعاد خارجی بنا ۴/۵ * ۶ متر، ابعاد داخلی آن به طو ل۳ متر و عرض ۲/۶ متر و ارتفاع آن از کف زمین ۳/۶ متر است. این گنبد مدت هاست که فروریخته و ویران شده است. آنچه از قرائن به دست می آید نشان می دهد این بنا یک آتشکده یا عبادتگاه ساسانی بوده است. مصالح ساختمانی این چهارطاقی از قلوه سنگ هایی به اندازه ۳۰ سانتی متر و ملات گچ و آهک تشکیل شده است. (۵)
 بنای دیگری به نام رباط سنگین صائین در فاصله
۳۵ کیلومتری سراب و ۱۴ کیلومتری نیر واقع شده، این بنا ساختمان یک کاروانسراست. سبک بنا شباهت زیادی به چهار طاقی های سنگی ساسانی دارد و با توجه به قرائن آن را به دوره ساسانی نسبت داده اند. (۶)
 اما یکی از بناها و قلعه های مهم آذربایجان بنای «قلعه جمهور» یا دژ «ند» در
۵۰ کیلومتری شمال اهر و در ۱۶ کیلومتری جنوب غربی کلیبر و برفراز ارتفاعات غربی رود قره سو است. برای رسیدن به دروازه قلعه، باید از معبر دالان مانندی به طول ۲۰۰ متر عبور کرد. این قلعه از برج و باروهای متعددی تشکیل شده که برج های مدور آن با سنگ مالون با ملات ساروج استوار شده و باروها نیز از نوع سنگ خارا ساخته شده اند. پس از عبور از معبر تنگی که به زحمت یک نفر می تواند از آن بگذرد، به قصری می رسیم که به صورت دو سه طبقه مشتمل بر تالار اصلی و ۷ اتاق در اطراف تالار مرکزی خودنمایی می کند. در جبهه شرقی، تأسیسات دیگری مرکب از چند اتاق و آب انبار قرار دارد. سقف آب انبارها با طاق های جناغی و گهواره ای پوشیده شده، در جبهه شمال غربی، از پلکان های سرتاسری که اکنون ویران شده به قسمت فوقانی می توان صعود کرد که مدخل آن به وسیله دو نیم ستون مشخص شده است.در قسمت علیای این ستون ها، محلی جاسازی شده که شامل چند بخش است و احتمال می رود که این محل مقر سربازان برای دیده بانی و اشراف کامل به اطراف بوده باشد. مجموعاً مساحت این دژ به حدود ۱۰ هزار متر مربع می رسد. زمان قطعی ساخت بنا معلوم نیست، احتمال دارد مجموعه قلعه در دوره ساسانی ساخته شده باشد. از آنجا که این مجموعه در قرن سوم یکی از پایگاه های مهم و مستحکم بابک خرم دین در مصاف با اعراب و لشکریان خلفای بنی عباس بوده، تعمیرات و الحاقاتی نیز به آن افزوده شده است.(۷)
 یکی دیگر از آثار مهم تاریخی آذربایجان که اکنون چیزی از آن باقی نمانده قلعه نظامی «زینتا» بوده که از نظر جغرافیایی محل آن در شمال خوی واقع است. این قلعه از نظر حفظ آذربایجان در مقابل هجوم رومی ها و از جهت نظامی بسیار پرارزش بوده و رومی ها همواره در طول جنگ های خود با ایرانیان می کوشیدند این قلعه را به تصرف درآورند. (
۸)
 ● بخش دوم، قفقاز
 خطه بزرگ قفقاز خود از سرزمین های گوناگون تشکیل یافته. این سرزمین ها که در حال حاضراز نظر جغرافیای سیاسی قسمت هایی از خاک جمهوری فدراتیو روسیه در منطقه داغستان و چچنستان و همچنین کشور جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان است، از منطقه اران (قره باغ) و نخجوان و ایروان در سواحل شمالی رود ارس آغاز شده و تا سواحل شرقی دریای سیاه گسترش می یابد. «منطقه قفقاز در واقع سرزمینی است به طول
۱۲۰۰ کیلومتر و عرض حدود ۱۶۰ کیلومتر.»(۹) مردم قفقاز هیچ گاه خود را از فرهنگ، تمدن و تاریخ ایران جدا نمی دانند و هنوز آثار به جای مانده از تمدن و فرهنگ ایرانی در قفقاز باقی مانده است. در عصر ما نیز پژوهشگران آن دیار به دنبال یافتن آثار و نمادهای این میراث فرهنگی و تاریخی مشترک بوده و بر نزدیکی آن خطه کهن با کشور باستانی ایران تأکید دارند. ایتبروف تیمور، از دانشگاه دولتی جمهوری داغستان فدراسیون روسیه، به این نزدیکی ها، در همایش بین المللی جهان ایرانی و توران تأکید کرده و می گوید: «ارتباطات تاریخی میان اهالی داغستان و دولت ایران به زمان باستان و قرن های گذشته باز می گردد. این ارتباطات در عهد صفوی بسیار زیاد شد و مردم داغستان از شاه عباس به نیکی یاد می کنند.»(۱۰) خانم فاطمه علی بکوا، از همین دانشگاه، نیز به این روابط دیرین اشاره کرده، و می گوید: «روابط تاریخی و فرهنگی میان ایران و داغستان به دوران های خیلی قدیم می رسد و کتیبه هایی از دوره ساسانی توسط باستان شناسان در این مورد به دست آمده است.»(۱۱)
 این نزدیکی های فرهنگی و این گذشته مشترک تاریخی با تمام نقاط قفقاز از دوره های اساطیری آغاز شده است. مسعودی در «مروج الذهب» در مورد قلعه های مستحکمی که در زمان اسفندیار پسر ویشتاسب در منطقه آلان در شرق ابخاز ساخته شده و ادامه آن به دوره های بعدی تاریخی و زمان ساسانیان کشیده شده، شرحی در کتاب خود آورده که مینورسکی در کتاب «تاریخ شروان و دربند» به نقل از او در مورد آن چنین می نویسد: «میان مملکت آلان و کوه قبخ، پلی و قلعه ای روی رودی پهناور (رود تِرک
Terck) قرار دارد. این قلعه را قلعه آلان می گویند. در روزگار کهن یکی از شاهان ایران به نام اسفندیار پسر ویشتاسب آن را ساخت. (قلعه بر صخره ای استوار است) » مینورسکی در جای دیگری می نویسد: «این قلعه در میان قلعه های جهان به استواری و تسخیرناپذیری معروف است». ایرانیان از آنچه اسفندیار پسر ویشتاسب در ساختن آن قلعه انجام داده، یاد کرده اند. اعمال اسفندیار و آنچه از او گفتیم در کتابی به نام «کتاب پیکار» بیان شده است که ابن مقفع آن را به عربی گردانید.(۱۲) در دوره های بعدی نیز تا دوره ساسانی منطقه قفقاز همواره مورد توجه ایرانیان بوده است. در دوره ساسانی، به دلیل حملاتی که مستقیماً به وسیله رومی ها یا به تحریک آنها، متوجه مرزهای ایران در قفقاز و همچنین موجب تهدید ایالت آذربایجان می شد در ساختن بناها و قلعه های نظامی در این منطقه اهتمام جدی شد و «شاهکارهای مهندسی نظامی فراوان در مناطق مذکور ساخته شد. آثار بسیاری از این استحکامات هنوز پابرجاست و حتی در حال حاضر دیوارهای سنگی شهر دربند که به امر انوشیروان ساسانی (۵۷۹ - ۵۳۱) ساخته شد، در دربند دیده می شود. این دیوارها به وسیله وی و دیوارهای خشتی آن به امر پدرش قباد (۵۳۱ - ۴۸۸) ساخته شد و نوشته های ثبت شده به زبان پهلوی بر این دیوارها نشانگر این موضوع است. حتی در اوایل قرن چهارم هجری قمری نیز دیوار ساخته شده در دوره انوشیروان از مصالح زمان وی ساخته و تعمیر شد.(۱۳) در مورد قبه نیز پژوهشگران معتقدند که این اسم از نام قباد ساسانی گرفته شده است.(۱۴) قبل از این نیز در زمان یزدگرد دوم (۴۵۱ - ۴۳۸) دیوار نخست دربند ساخته شده بود(۱۵) به طور کلی، در دوره ساسانی دربند به یکی از نقاط مهم کشور ایران تبدیل شده بود و حاکمیت فرمانداران ایرانی تا آخر دوره ساسانی بر این نواحی ادامه داشت. به طوری که در هنگام هجوم تازیان به ایران در سال ۲۲ هجری ( ۶۴۳ میلادی) حاکم باب یا دربند که از طرف یزدگرد تعیین شده بود، شهر براز نام داشت.
 گذشته از بناها و قلعه هایی که از دوران ساسانیان در نقاط مختلف قفقاز به یادگار باقی مانده، حضور هنر ساسانی را در آثار کشف شده دیگری نیز در آن خطه می توان ملاحظه کرد. قدرت اسماعیل زاده یکی از پژوهشگران کشور جمهوری آذربایجان در مقاله خود که با عنوان «عنصر هنر ساسانی در فرهنگ مادی آذربایجان» به آثاری که از تمدن ایران در کشورش کشف شده، اشاره کرده است. اسماعیل زاده در مقاله خود از تاریخ و فرهنگ گذشته این منطقه و آثار به دست آمده چنین یاد می کند: «تاریخ ایران، تاریخ کشوری برخوردار از تمدن باستانی و بالا، از قدیم الایام، پیوندهای عمیقی با تاریخ مناطق همجوار به ویژه آسیای مرکزی و قفقاز داشته است. این کشور در طول هزاران سال، ضمن حفظ و توسعه فرهنگ غنی و بالای خود، تأثیرات مثبتی روی همسایگان نزدیک و کشورهای دوردست داشته و بر غنای دستاوردهای آنها در زمینه های اقتصادی و فرهنگی افزوده است. عهد ساسانیان مرحله فوق العاده مهمی در روابط همه جانبه ایران و مناطق همجوار بود. کافی است به آثار کشف شده در تابوت های سنگی در سال
۱۹۷۲ در بخش فضولی آذربایجان اشاره کنیم. هر یک از این تابوت ها نمونه های زیادی از اشیای فلزی حاوی عناصر بارز هنر ساسانی را داشتند. بخش اصلی مکشوفات را ظروف، تزیینات و اشیایی از برنز و نقره تشکیل می دادند.» (۱۶)
 ( قفقاز بخشی از ایران بزرگ است که هزاران سال جزوی از خاک ایران بوده است و در طی قراردادهای ننگین دوره قجر و روسها به اشغال در آمد . آثار تاریخی و آداب و رسوم ایرانی موجود در این کشورهای ایران نژاد همگی گواهی بر این شکوه کهن ایرانی است . )
 ● بخش نخست، آذربایجان
 تی بورتون برون (

محمد بهمنی قاجار
 منابع:
 ۱- لوئی و اندنبرگ «باستانشناسی ایران باستان» ترجمه عیسی بهنام، دانشگاه تهران، ،۱۳۴۵ ص ۱۱۶
 ۲- رومان گیرشمن، «از آغاز تا اسلام» ترجمه محمد معین، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، تهران، ،۱۳۷۰ ص ۳۲۱
 ۳- لوئی و اندنبرگ، همان کتاب، ص ۱۱۷
 ۴- همان، ص ۱۱۹
 ۵- محمدعلی مخلص، «فهرست بناهای تاریخی آذربایجان» نشریه شماره ۱۴ سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، سال ،۱۳۷۱ ص ۱۳۲
 ۶- همان، صص ۱۳۷ و ۱۳۶
 ۷- همان؛ صص ۱۴۳ و ۱۴۲
 ۸- غلامحسین مقتدر، «جنگ های هفتصد ساله ایران و روم» دنیای کتاب، تهران ،۱۳۶۲ صص ۷۵ و ۷۴
 ۹- علی پورصفر، «حکومت های محلی قفقاز در عصر قاجار، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، بهار ،۱۳۷۷ پیشگفتار
 ۱۰- وزارت امور خارجه، «مقالات سمینار بین المللی جهان ایرانی و توران»، (۲۵ و ۲۶ بهمن ماه ۱۳۷۹) خلاصه مقاله ایتبروف تیمور (دانشگاه دولتی جمهوری داغستان فدراسیون روسیه ص ۶
 ۱۱- همان، مقاله خانم فاطمه علی بکوا (دانشگاه دولتی جمهوری داغستان فدراسیون روسیه)، ص ۸
 ۱۲- ولادیمیر فدرویچ مینورسکی، «تاریح شروان و دربند» ترجمه محسن خادم، بنیاد دایره المعارف اسلامی تهران، ،۱۳۷۵ صص ۲۹۵ و ۲۹۴
 ۱۳- همان، صص ،۱۶۰ ،۱۲۸ ۲۱ و ۲۰
 ۱۴- همان، ص ۱۹۹
 ۱۵- همان، ص ۲۰۴
 ۱۶- وزارت امور خارجه، همان، مقاله قدرت اسماعیل زاده استاد دانشگاه دولتی باکو، (عنصر هنر ساسانی در فرهنگ مادی آذربایجان)، ص ۴

 

 

جستارهای وابسته

آنچه ایران به جهان آموخت

گذری بر زبان آذری پهلوی تاتی

جمهوری آذربایجان یا ایران شمالی؟

ایران سرزمین همیشگی آریایی ها

مجموعه جهانی آذرگشنسب آذربایجان

از سرزمینهای آران تا آذربایجان - آذرآبادگان

تاریخ و فرهنگ آتروپاتکان

کنفرانس چگونگی ورود زبان ترکی آذربایجان به ایران

آذری یا زبان باستانی آذربایجان - شادروان احمد کسروی تبریزی

ملاحضاتی درباره زبان کهن آذری - دکتر محمد امین ریاحی خوئی

واژه های کهن آذری - بنیاد فرهنگی نیشابور - استاد فریدون جنیدی

 

نقشه های کهن ایران و یکی بودن آران ( جمهوری آذربایجان ) با ایران

 

چگونه نام سرزمینهای آران ایران و قفقاز به نام آذربایجان شمالی جعل شد

 

گردآوری از ارشام پارسی , نویسنده محمد بهمنی قاجار , منتشر شده در روزنامه ایران . برداشت این نوشتار با ذکر نام و آدرس پایگاه آزاد است

........................................................................................................................................

, آذرآبادگان ,  آذربایجان
نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

هخامنشیان
با طلوع دولت هخانشی كه به وسیله كوروش کبیر پارسی از خاندان معروف بنیاد گردید (حدود 550 ق.م) ، ایران در صحنه تاریخ جهانی نقش فعال و تعیین كننده أی یافت . همچنین ، این دولت منشاء و مركز یك تمدن و فرهنگ ممتاز آسیایی و جهانی دنیای باستان شناخته شد. 
كوروش کبیر، پادشاه سرزمین انشان (انزان ، در حدود شوش نواحی ایلام جنوبی) و سر كرده سلحشور و محبوب طوایف پارسه (پارس) كه قلمرو او و پدرانش در آن ایام تابع حكومت پادشاهان خاندان دیااكو محسوب می شد، با شورش بر ضد آستیاگ و پیروزی بر او ، هگمتانه (اكباتان ، همدان) را گرفت (549 ق.م.). وی، خزاین و ذخایر تختگاه ماد را هم وفق روایت یك كتیبه بابلی ، به " انشان " برد و سرانجام به فرمانروایی طوایف ماد در ایران خاتمه داد. 

غلبه سریع او بر قلمرو ماد كه بلافاصله بعد از سقوط همدان تحت تسلط او در آمد ، در نزد پادشاهان عصر موجب دلنگرانی شد . كوروش برای مقابله با اتحادیه ای كه با شركت لیدیه ، بابل و مصر بر ضد او در حال شكل گرفتن بود ، خود را ناچار به درگیری با آنها یافت . 

پس از آن ، بلافاصله با سرعتی بی نظیر، به جلوگیری از هجوم كرزوس پادشاه لیدیه ، كه با عجله عازم تجاوز به مرزهای ایران بود ، پرداخت . در جنگ ، كرزوس مغلوب شد و ساردیس (اسپرده ، سارد) پایتخت او به دست كوروش افتاد (546ق.م.). این پیروزی ، آسیای صغیر را هم برقلمرو وی افزود (549 ق.م.) اما ، قبل از درگیری با بابل و ظاهرا" برای آنكه هنگام لشكر كشی به بین النهرین مانند آنچه برای هووخ شتره ، پادشاه ماد ، در هنگام عزیمتش به جنگ با آشور پیش آمد، دچار حمله سكاها نشود ، چندی در نواحی شرقی فلات به بسط قدرت و تامین حدود پرداخت . بالاخره ، با عبور از دجله حمله به بابل را آغاز كرد و تقریبا" بدون جنگ آن را فتح كرد (538 ق.م.) با فتح بابل ، سرزمینهای آشور و سوریه و فلسطین هم كه جزو قلمرونبونید- پادشاه بابل -  بود نیز ، به تصرف كوروش در آمد . اما، در گیریهایی كه در نواحی شرقی كشور در حوالی گرگان و اراضی بین دریاچه خزر و دریاچه آرال برای او پیش آمدو ظاهرا" به مرگ او منجر شد (529 ق.م.) ، او را از اقدام به لشكر كشی به مصر ، كه در گذشته با لیدیه و بابل برضد وی هم پیمان شده بودند ، مانع گشت . 

پسرش ، كمبوجیه این مهم را انجام داد (525 ق.م.) وبدین گونه ، مصر و قورنا (سیرنائیك) در شمال آفریقا هم جزو قلمرو هخامنشی ها در آمد و شاهنشاهی پارسی ها به وسعت فوق العاده ای كه در تمام دنیای باستان بی سابقه بود، رسید . بالاخره ، داریوش اول (معروف به كبیر) كه بعد از مدت كوتاهی (521 ق.م.) با ایجاد امنیت ، احداث شبكه های ارتباطی ، وضع قوانین و تنظیم ترتیبات مربوط به مالیات عادلانه ، به این دولت كه در واقع میراث كوروش بود ، تمركز و تحرك واستحكامی قابل دوام بخشید. معهذا ، لشكر كشیهایی كه داریوش در مرزهای غربی و شمال شاهنشاهی كرد وبیشتر ناظر به تامین وحدت و تمامیت آن بود ، در آسیای صغیر و یونان با مقاومتهایی مواجه گردید (499 ق.م.) كه حل آن از طریق نظامی، برای وی ممكن نگشت (490 ق.م.). 

پسرش ، خشایارشا هم كه بعد از او به سلطنت رسید (486 ق.م.) در رفع این مقاومتها (480 ق.م.) كه از عدم تفاهم بین حیات یونانی و اصول حكومت شرقی ناشی می شد، توفیقی حاصل نكرد. حتی بعد از خشایارشا (465 ق.م.) هم . این سوءتفاهم بین ایران با شهرهای یونان مدتها ادامه یافت . 

معهذا جانشینان دیگر داریوش و از جمله كسانی چون داریوش دوم (404 – 423 ق.م.) و اردشیر دوم (358 – 404 ق.م.) كه هیچ یك ذره ای از لیاقت و كاردانی او را هم نداشتند، در حل سیاسی این مساله و حفظ سیادت ایران در نواحی شرقی و مدیترانه ، دچار مشكلی نشدند. حتی شورش مصر بر ضد ساتراپ ایرانی خود (415 ق.م) ، كه یك چند آن سرزمین را از ایران جدا كرد ، و واقعه بازگشت ده هزار چریك یونانی از ایران (401 ق.م.) كه نشانه ضعف نظامی ایران در آن ایام بود، تمامیت شاهنشاهی ایران را متزلزل نكرد . به همین دلیل، نظامات داریوش بزرگ و تدابیر سیاسی بعضی ساتراپهای ایرانی كه مشاوران پادشاهان بودند ، همچنان حافظ وحدت و تمامیت قلمرو هخامنشی باقی ماند. 

این قلمرو وسیع كه از حدود جیحون و سند تا مصر و دریای اژه را در بر می گرفت ، در عهد داریوش شامل تقسیمات اداری منظمی بالغ بر بیست استان (هرودوت) یا بیشتر (كتیبه ها) بود كه در هر استان (خشتره = شهر) یك ساتراپ (خشترپ = خشتروپان = شهربان) به عنوان والی عهده دار امور كشوری بود . با آنكه این والی بر تمام امور مربوط به استان نظارت فایق داشت ، فرمانده پادگان استان و نگهبان ارگ آن تحت حكم وی نبودند . به این ترتیب ، ساتراپ با وجود اقتدار بالنسبه نا محدود ، همواره تحت نظارت پادشاه قرار داشت و فكر یا غیگری برای او ، چندان قابل اجرا به نظر نمی رسد . حكم و اراده پادشاه هم در سراسر این استانها قانون محسوب می شد و مطاع بود . 

اقوام تابع هم با آنكه در ادیان و عقاید و رسوم خود محدودیتی نداشتند، در ضابطه تبعیت از حكم پادشاه، به حفظ وحدت و تمامیت شاهنشاهی متعهد بودند . نمونه این تعهد ، از همكاری آنان در كار بنای كاخ داریوش در شوش پیداست . لوحه های گلی بازمانده از آن پادشاه ، نقش صنعتگران این اقوام و مصالح سرزمینهای آنان را در ایجاد این كاخ به یاد می آورد . 

نام سرزمینهای تابع ، در كتیبه ای متعلق به مقبره داریوش كه در نقش رستم می باشد ، به تفصیل این گونه آمده است : ماد ، خووج (خوزستان) پرثوه (پارت) ، هری ب و (هرات) ، باختر ، سغد ، خوارزم، زرنگ ، آراخوزیا (رخج ، افغانستان جنوبی تاقندهار) ، ثته گوش (پنجاب) ، گنداره (كابل ، پیشاور) ، هندوش (سند) ، سكاهوم وركه ر(سكاهای ماورای جیحون) ، سگاتیگره خود (سكاهای تیز خود ، ماورای سیحون) ، بابل ، آشور ، عربستان ، مودرایه (مصر) ، ارمینه (ارمن)، كته په توك (كاپادوكیه ،بخش شرقی آسیای صغیر)، سپرد (سارد ، لیدیه در مغرب آسیای صغیر)،   یئونه (ایونیا ، یونانیان آسیای صغیر)،   سكایه تردریا (سكاهای آن سوی دریا : كریمه ، دانوب) ،   سكودر (مقدونیه)،   یئونه تك برا (یونانیان سپردار: تراكیه ، تراس)،   پوتیه (سومالی)، كوشیا (كوش  حبشه) ، مكیه (طرابلس غرب ، برقه) ، كرخا (كارتاژ ، قرطاجنه یا كاریه در آسیای صغیر) .  ر


در بین این نامها ، ظاهرا " سرزمینهای هم بود كه ساتراپ جداگانه نداشت و به وسیله ساتراپ استان مجاور یا نزدیك اداره می شد . لوحه أی نیز در شوش به دست آمده است كه به داریوش تعلق دارد و نام كشورهای تابع را – با اندك تفاوت – تقریبا " همانند آنچه در كتیبه نقش رستم او آمده است یاد میكند. فهرست دیگری  را هرودوت (تواریخ 3 : 98 – 89) نقل می كند كه بعضی اطلاعات جالب توجه را كه درباره مقدار وترتیب مالیات این نواحی ، به دست  می دهد . البته ، این اطلاعات معلومات مندرج در كتیبه ها را نیز تكمیل می كند . همچنین ، تجدید نظرهایی را هم كه ظاهرا" گه گاه در تقسیمات اداری كشور می باید پیش آمده باشد ، ارائه می دهد . 

در یك كتیبه مربوط به تخت جمشید نیز كه به نظر می رسد متعلق به مقبره یكی از پادشاهان هخامنشی و به احتمال قوی اردشیر دوم (حدود 358 ق.م.) باشد ، فهرست اقوام تابع شاهنشاهی ، این گونه آمده است : پارسی ، مادی ، خوزی ، پارتی ، هروی ، باختری ، سغدی ، خوارزمی ، اهل زرنگ ، اهل رخج ، ثته گوشی ، گندهاری ، هندی ، (اهل سند) ،سكایی هومه ورك ، سكایی تیز خود ، بابلی ، آشوری ، عرب، مصری ، ارمنی ، اهل كاپادوكیه ، اهل سارد ، پوتی ، كوشی ، كرخایی . اینكه نام اقوام تابع در این ایام كه فقط بیست و هشت سال با كشته شدن داریوش سوم و انقراض هخامنشی ها 330 (ق.م.) فاصله دارد، با آنچه در كتیبه مقبره داریوش در نقش رستم درباره سرزمینهای تابع وی آمده است ، تقریبا" تفاوتی ندارد ، نشان می دهد كه هخامنشی ها تا پایان دوران فرمانروایی وحدت و تمامیت قلمرو خود را حفظ كرده اند . حتی ، قراین حاكی از آن است كه در پایان عهد اردشیر سوم (338 ق.م.) چند سالی قبل از سقوطشاهنشاهی پارس ، دولت هخامنشی به مراتب قوی تر ، منسجم تر و منظم تر از پایان عهد خشایارشا بوده است . 

شكست داریوش سوم (330 – 336 ق.م.) از اسكندر هم – غیر از مهارت جنگی فاتح مقدونی – جدایی قسمتی از سپاه که خود را یونانی می دانستند از سپاه داریوش سوم که منجر به شکست او و  سقوط امپراطوری هخامنشی شد.  

مدت دوام شاهنشاهی هخامنشی ، دویست و سی سال بود. فرمانروایی آنان در قلمرو شاهنشاهی – به خصوص در اوایل عهد – موجب توسعه فلاحت ، تامین تجارت و حتی تشویق تحقیقات علمی و جغرافیایی نیز بوده است . مبانی اخلاقی این شاهنشاهی نیز به خصوص در عهد كسانی مانند كوروش کبیر و داریوش بزرگ متضمن احترام به عقاید اقوام  تابع و حمایت از ضعفا در مقابل اقویا بوده است ، از لحاظ تاریخی جالب توجه است . بیانیه معروف كوروش در هنگام فتح بابل را ، محققان یك نمونه ازمبانی حقوق بشر در عهد باستان تلقی كرده اند .

 

که امروزه بر سر در سازمان ملل، بعنوان کتیبه حقوق بشر نصب شده است.

 

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

سرزمین ایرانی خوارزم و زبان اوستایی آن

سرزمین ایرانی خوارزم و زبان اوستایی آن

خوارزم سرزمین کهن ایرانی است که متاسفانه امروزه ( پس از دوره قاجار ) میان ازبکستان و ترکمنستان قرار گرفته است و زبانش رو به فراموشی سپرده شده است . خوراسمیا از استانهای شاهنشاهی هخامنشی که از آنجا سنگ کبود برای آراستن کاخ داریوش بزرگ در شوش آوردند در نبشته های دینی تنها در دوره های اخیر یادی در میان می آید . یشت 14/10

شماری از پژوهشگران این تاریکی ظاهری سرزمینی آباد و شکوفا را با گفتن خوراسمیا بخشی از میهن اصلی ایرانیان یعنی ایرنیم وئیجو اوستایی که بعدها ایرانویچ پهلوی شده است بجز نام چیزی باقی نمانده است . حتی بر سر نامش نیز حرفها و حدیثهایی بسیاری است . اما اگر بپذیریم بخش پایانی این نام به معنی زمین در فارسی است آنگاه خوراسمیا معنی روشنی خواهد داشت . ریشه کلمه فارسی خوار به زبان کردی پست و پایین می باشد و خوراسمیا به معنی سرزمین پست و پایین معنی میدهد . چنین نامی برای سرزمینهایی که در پیرامون و بخش پایین رودخانه آمودریا یعنی واحه کنونی خیوه و قزل قوم نهاده اند نام مناسبی می باشد . شاید گفتنی باشد که یکی از شهرهای پایین دست سیردریا ( سیحون ) را جغرافیا نویسان مسلمان به نام خواره می شناسند .

چون به سده های میانه دیرپای خوارزم می رسیم که از دولت جانشین هخامنشیان آغاز می شود و به ورود اعراب ( سده هشتم میلادی ) می رسد بر آگاهی ما چندان افزوده نمی شود . تاکنون باستان شناسانی از شوروی در چهار دهه اخیر سکه ها - نوشته های گلی - ظرف های باستانی و . . . از این منطقه کشف کرده اند ولی چیزی زیادی به بیرون درج نداده اند . دست کم روشن است که همگی این نوشته ها به زبانی همانند متون پارتی و سغدی که سرزمینهای همسایه خوراسمیا هستند و برگفته شده از خط آرامی هستند نوشته شده بوده است . خطی که در تمامی سرزمینهای ایران گسترش یافته بود . موضوع زبان مادری خوراسمیا در دوره جسارت داشته است :

1 ) در سده سوم میلادی درست پیش از فتح آنجا توسط اردشیر و شاپور ساسانی

2 ) در هنگام ورود تازیان

کتیبه های تدفینی بر حدود صد استوان سنگی مرمری یا گلی که در توق قلعه ( چهارده کیلومتری شمال غربی نوکوس ) پیدا شده است به این دوره اخیر تعلق دارد . این نوشته ها با اینکه از آسیب در امان نمانده است ولی مطالبشان تکراری است و میتوان به قطعیت همه آن را خواند . یک نمونه از این کتیه های چنین نوشته است :

در سال 706 ماه فرورتین - روز فرورتین این صندوق از آن روان اسرویوک پسر تیشیان است روانهای آنها در فردوس ابدی بیارمد

در پنج سده نخست دوره اسلامی سرزمین ایرانی خوارزم چندین دانشمند بزرگ را در دامان خود پرورش داد که از برجسته ترین آنها ریاضیدان نامدار محمد بن یوسف خوارزمی است که نام او در اصطلاح الگوریتم باقی مانده است و کتابش الجبر نام خود را به الجبرا داده است . بلند آوازه تر از وی ابوریحان بیرون است که در ریاضیات - جغرافیا و علوم طبیعی بزرگ عصر خود بوده است . نخستین نشانه های خوارزمی ار در فهرستهایی از تقویم و اصطلاحات شناسی که به زبان عربی و فارسی در کتاب آثار الباقیه ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ ایرانی ثبت شده مرهون او هستیم .

اما باید دو سده بگذرد که ما به بدنه زبان اصلی خوارزم برسیم . این بدنه تا اندازه ای کوچک است . روشن ترین دگرگونی های زبان خوارزمی که این زبان را با زبانهای دیگر ایرانی متمایز کرده است در تبدیل حروف آغاز ب - د - ج به بتا و گاما و حروف میانی است . برای یافتن ویژگی های دستوری مهم نخست باید نگاهی به فعل بیاندازیم . گفتنی است در این زمینه حفظ ر پایانی در همه زمانها در سوم شخص جمع است که در زبانهای ایرانی دیگر چنین پایانه هایی تنها در زبانهای اوستایی - سکایی و سغدی متاخر به خوبی یافت می شود . خوارزمی نیز در نگهداشتن و بسط دادن افزوده های قدیم به مثابه نشانه ای از زمان استمراری همانند زبان سغدی است . این نشانه به صورت موصت طولانی در ریشه فعل ظاهر می شود .

از زبان خوارزمی چه باقی مانده است ؟

ترجمه های و فرهنگهای واژه دشوار عبارات یا جملات کوتاه ( کمتر از 400 کلمه ) در کتب فقهی عربی عمده ترین آنها قنیه المینه ( حدود 660 قمری ) است نقل شده است . این نقل قولها بسیار اصطلاحی و گه گاه عامیانه و پر از جناس و ایهام است . چنانکه فهم معانی آن دشوار است مگر برای کسانی که به کلی با این زبان آشنایی دارند . این جملات از قوانین موضوعه بیرون می آیند . جملاتی هستند که عملا در زندگی روزمره به کار می رود بنابراین در دعوا ها اهمیت پیدا میکند . جملاتی مانند : من دخترم را در ازای صد دینار کابین به تو داده ام . یا جویده سخن مگوی - هر سوگندی میخواهی یاد کن و . . .

سخنان قابل تعقیب و کتیبه های استودانها به ترتیب در خوارزمی متاخر و میانه صرفا بقایای کوچک و ناچیزی از این زبان است و در خور آن نیست که بر آنها نام ادبیات گذاشته شود . یک حقیقت غیر قابل انکار است که نزدیکی واژه های خوارزمی و اوستایی مشهود است . اگر چه باید در باب ارزیابی گسترده انجام گیرد ولی ثابت کردن اینکه خوارزمی گویشی از اوستایی است بسیار دشوار است . اما اگر فرضیه هنینگ را در نظر داشته باشیم که گفته است :

گات ها کهن ترین بخش اوستا در مرو و هرات تصنیف شده است و گویش محلی دارد

پس میتوان پنداشت که خوارزمی نیز بخشی از زبان اوستایی است . سرزمینهای خوارزم و هرات و بلخ و بخار و مرو و سمرقند همگی بخشی از ایران هستند و ایرانی نژاد می باشند که متاسفانه با دخالتهای بیگانگان روس و انگلستان به اشغال دول نا مشروع در آمده است .

پژوهش و گردآوری از ارشام پارسی ( متون ایرانشناسی دانشگاه کمبریج ) برداشت این نوشتار با ذکر نام و آدرس پایگاه آزاد است

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

زبان ایرانی کهن

زبان ایرانی کهن

 از زبانهای ایرانی کهن به دو زبان فارسی باستان و اوستائی به وسیله مدارک کتبی آشنائی داریم:
فارسی باستان
:  این زبان که فرس قدیم وفرس هخامنشی نیز خوانده شده ، زبان رسمی  آریاییان دردورۀ هخامنشیان بود ، وآن با سنسکریت واوستایی خویشاوندی نزدیک دارد . مهمترین مدارکی که از زبان فارسی باستان در دست است ، کتیبه های شاهنشاهان هخامنشی است که قدیم ترین آنها متعلق به «  اریارمنه » پدر جد داریوش بزرگ ( حدود 610 ـ 580 قبل از میلاد ) [ یعنی دوهزارو شش صدو هفده سال قبل از امروز ] و تازه  ترین آنها از ارد شیر سوم ( 358 ـ 338 ق. م. ) است .  مهمترین وبزرگترین اثر از زبان فارسی باستان کتیبۀ بغستان ( بیستون ) است که بامر داریوش برصخرۀ  بیستون ( سرراه همدان بکرمانشاه ) کنده شده . این کتیبه ها بخط میخی نوشته شده وازمجموع آنها قریب 500 لغت بزبان فارسی باستان استخراج می شود .

 

زبان اوستائی:  زبان یکی از نواحی شرقی ایران بوده است‚ ولی به درستی معلوم نیست کدام ناحیه‚ و نیز روشن نیست که این زبان در چه زمان از رواج افتاده. تنها اثری که از این زبان در دست است اوستا کتاب مقدس زرتشتیان است. سرودهای خود زرتشت  گاثاها  که کهنترین قسمت اوستاست حاکی ازلهجه قدیمتری از این زبان است. کمترین زمانی که برای پیدایش زرتشت میتوان قرار داد قرن ششم قبل از میلاد است. بنابراین زبان گاثاها تازه تر ازاین زمان نیست ولی میتواند بسیار قدیمتر باشد.
اوستا به خطی نوشته شده که به خط اوستائی مشهور است و ظاهرا در اواخردوره ساسانی  در حدود قرن ششم میلادی .  به همین منظور از روی خط پهلوی اختراع گردیده و به خلاف خط پهلوی خطی روشن و ساده و وافی به مقصود است.
اوستا کتاب دینی – تاریخی زرتشتیان در یک زمان نوشته نشده‚ بلکه چنانکه از چگونگی زبان و مضمون قسمتهای مختلفش پیداست در دورههای مختلف انشاء گردیده است . کتاب اوستا به مرور زمان توسط موبدان مختلف گردآوری و تهیه شده است و مرجع اصلی دینی زرتشتیان گاتها است .
از زبانهای کهن دیگر اثر مستقلی هنوز به دست نیفتاده‚ ولی از وجودبعضی از آنها به وسیله کلماتی که در زبانهای دیگر به جا مانده و یا ذکری که مورخان کرده اند و یا به وسیله صورت میانه این زبانها‚ آگاهیم.
از این جمله یکی زبان مادی کهن ایران است که زبان شاهان سلسله ماد و مردم مغرب و مرکز ایران بوده است.  در کتیبه های شاهان آشور از مردم ماد نام برده شده. کلماتی از این زبان در زبانهای یونانی و لاتینی باقی مانده‚ ولی ماخذ عمده اطلاع ما از این زبان کلمات و عباراتی است که درکتیبه های شاهان هخامنشی که جانشین شاهان مادی بودند به جای مانده است.
دیگر زبانهای سغدی و خوارزمی و سکائی و پارتی است که از صورت میانه آنها مدارک کتبی در دست است و همه به نواحی شرقی فلات ایران تعلق دارند . در کتیبه های داریوش بزرگ نام شهرهایی که این زبانها در آنهارایج بوده یاد شده: سغد‚ خوارزم ‚ سکا و پارت . همچنین از شهرهای دیگری چون هرات  و رخج و بلخ  نام برده شده که زبان جداگانه داشته اند. در مآخذ دیگر نیز به نام زبانهای بلخی و رخجی و هروی و مروزی و سگزی و کرمانی برمیخوریم که به تدریج از میان رفته اند.
زبانهای ایرانی کهن با زبانهای کهن هندوستان به خصوص زبانی که درسرودهای ودا ‚ که قدیمترین اثر زبانهای آریائی است‚ به کاررفته نزدیکی و شباهت بسیار دارند. غالب افعال و پیشوندها و پسوندها ولغات اصولا یکی است‚ اما افعال و کلماتی نیز هست که مخصوص یکی از دودسته است‚ مانند گفتن و سال و برف که تنها درزبانهای ایرانی دیده میشود. برای دریافتن شباهت اساسی این زبانها میتوان به ده عدد اول زبان سانسکریت و اوستائی توجه نمود:
در اصوات و قواعد صرفی نیز اصولا زبانهای کهن هند و ایرانی مشترک اند‚ولی چنانکه از مقایسه ده عدد اول نیز برمیآید بعض تفاوتهای اصلی دراصوات میان دو زبان وجود دارد که میتوان آنها را به عنوان میزان تشخیص به کار برد. 

 

زبان ایرانی میانه

 زبانهای میانه‚ فاصل بین زبانهای کهن و زبانهای کنونی ایران اند. دشوار است بگوئیم زبانهای میانه از چه تاریخی آغاز میشود. اگر در نظربیاوریم که سیر و تحول زبان از صورتی به صورتی دیگر تدریجی است‚ این نکته نیز به دست میآید که تصور حد قاطعی میان زبانهای کهن و میانه وکنونی همیشه ممکن نیست.
میزان تشخیص زبانهای میانه اصولا یکی تفاوت آنها نسبت به صورت قدیمتراین زبانها  عموما ساده تر بودن ‚ و دیگر متروک بودن آنهاست. اما ممکن است بعضی از زبانهای رایج در تحول محافظهکارتر از بعضی زبانهای متروک باشند . چنانکه پشتو و آسی از پارتی و فارسی میانه محافظه کارترند .
از کتیبه های شاهان اخیر هخامنشی میتوان دریافت که زبان فارسی باستان از همان ایام رو به سادگی میرفته و اشتباهات دستوری این کتیبه ها ظاهراحاکی از این است که رعایت این قواعد از رواج افتاده بوده است. بنابراین میتوان مقدمه ظهور فارسی میانه را به اواخر دوره هخامنشی منسوب داشت حدود قرن چهارم پیش از میلاد .
اطلاع ما از زبانهای ایرانی میانه با کشفیاتی که از اوایل این قرن درآسیای مرکزی و چین حاصل شد افزوده گردید و چند زبان میانه که قبلا ازآنها آگاه نبودیم به دست آمد. فعلا از زبانهای میانه‚ فارسی میانه  پهلوی‚زبان ساسانیان  و زبان پارتی  زبان اشکانیان  و زبان سغدی و زبان سکائی ختنی  و زبان خوارزمی شناخته شده. قطعات کوچکی نیز به خطی مشتق از خط یونانی به دست افتاده که ظاهرا هپتالی و از زبانهای ایرانی است .از این گذشته کلمات بسیاری‚ از زبانهای پهلوی و پارتی که در دوره های ساسانی و اشکانی وارد زبان ارمنی شده از مآخذ عمده برای تحقیق زبانهای میانه ایران به شمار میرود.
زبانهای ایرانی را معمولا میتوان برحسب شباهت صوتی و دستوری ولغوی آنها به دو دسته عمده تقسیم کرد: دسته غربی و دسته شرقی.
زبانهای فارسی باستان و مادی و فارسی میانه  پهلوی  و پارتی و فارسی کنونی به دسته غربی تعلق دارند. زبانهای سغدی و سکائی و خوارزمی و آسی اوستی  به دسته شرقی متعلق اند. زبان اوستائی از جهاتی به زبانهای دسته غربی و از جهاتی به زبانهای دسته شرقی شبیه است‚ ازاینرو منسوب داشتن آن به یکی از این دو دسته آسان نیست. از لحاظ موطن از زبانهای شرق ایران است .

این تقسیم بندی در زبانها و لهجه های امروزی ایران نیز صادق است‚ چنانکه پارسی و کردی و لری و بلوچی و لهجه های سواحل جنوبی خزر و لهجه های مرکزی و جنوبی ایران همه به دسته غربی تعلق دارند ولی پشتو  زبان محلی افغانستان  و یغنوبی  بازمانده سغدی  و لهجه های ایرانی فلات پامیر و آسی که مردم آن از مشرق به قفقاز کوچیده اند به دسته شرقی متعلق اند. لهجههای کافری افغانستان دنباله زبانی هستند که شاید حد فاصل میان زبانهای هندی و ایرانی بوده است‚ و از این جهت با هر دو دسته وجوه مشترکی دارد .
در زبانهای میانه به طور کلی میتوان گفت که دستور زبان ساده تر شده و تصریف اسامی و صفات و ضمائر اگر از میان نرفته مختصر گردیده ودستگاه مفصل افعال با وجوه و حالات و زمانهای متعدد به سادگی گرائیده و به
کار بردن حروف اضافه برای تعیین حالات مختلف اسم بیش از زبانهای کهن معمول گردیده و افعال مرکب رواج بیشتر یافته اند.
در زبانهای میانه دسته غربی تطور به سوی سادگی بیشتر پیش رفته. درپهلوی و پارتی عملا اسامی صرف نمیشوند‚ تثنیه از میان رفته است‚ تشخیص مذکر و مونث و خنثی نیز عملا ناپدید شده  در کتیبه های پهلوی بعضی اسامیبه y ختم میشوند که در پهلوی کتابی به صورت w درآمده.

 در این دو زبان از ماده های اصلی فعل ماده مضارع که فعل امر و فعل التزامی نیز از آن ساخته میشود باقی مانده; ماضی و مشتقات آن‚ چنانکه درفارسی دری و غالب لهجه های کنونی ایران معمول است‚ از صفت مفعولی ساخته میشود‚ و این یکی از ممیزات مهم این زبان هاست. برای ادای معنی من گفتم در حقیقت عبارت گفته من با ضمیرملکی به کار میرود.

 این طرزبنا کردن فعل ماضی یکی از موجباتی است که در نتیجه آن در غالب لهجه های غربی ایران‚ و از جمله فارسی‚ ضمایر و صیغه های حالت اضافه اهمیت وتسلط یافته و غالبا ضمایر فاعلی و سایر ضمایر را به کلی از صحنه زبان راندهاست. در فارسی من اصولا ضمیر ملکی است‚ که از منا در فارسی باستان نتیجه شده. ضمیر فاعلی در فارسی باستان برای متکلم آدم است که درفارسی اثری از آن به جا نمانده‚ ولی در لهجه های شرقی ایران عموما و دربعضی لهجه های غربی مانند پارتی و خلخالی و تاتی اثر آن بجاست.
در مورد افعال لازم‚ صفت مفعولی با فعل معین‚ یعنی با زمان حاضر فعل ,ha  = بودن ‚ برای ساختن ماضی به کار میرود. در سوم شخص صفت مفعولی به تنهائی کار فعل را انجام میدهد. در پارتی سوم شخص جمع گاه با فعل معین به کار میرود و گاه بدون آن.

زبانهای دسته شرقی یعنی سغدی و سکائی  ختنی  و خوارزمی و آسی و پشتو و عدهای از لهجههای فلات پامیر در لغات و تغییرات صوتی وقواعد دستوری مشترکاتی دارند که آنها را از دسته غربی متمایز میسازد.

از حیث مشترکات دستوری میتوان فقدان کسره اضافه یا نظیر آن را در زبانهای شرقی ذکر کرد . همچنین در ساختمان افعال میتوان مشترکاتی یافت‚ چنانکه در سغدی و خوارزمی صیغه ماضی را میتوان از ماده مضارع بنا کرد‚ به خلاف فارسی و پارتی که ماضی را همیشه از صفت مفعولی میگیرد و نیز این دو زبان کلمه کام را برای بنای فعل آینده و به عنوان معین فعل به کار میبرند .

زبان پارتی : زبان پارتی زبان قوم پارت از اقوام شمال شرقی ایران است وزبانی است که از جمله معمول اشکانیان بوده است. از این زبان دو دسته آثارموجود است: یکی آثاری که به خط پارتی‚ که خطی مقتبس از خط آرامی است‚نوشته شده و دیگر آثار مانوی است که به خط مانوی‚ که مقتبس از خطسریانی است‚ ضبط گردیده.
قسمت عمده نوع اول کتیبه های شاهان متقدم ساسانی است که علاوه بر زبان فارسی میانه به زبان پارتی هم نوشته شده  و گاه نیز به یونانی . قدیمترین این نوع آثار اسنادی است که در اورامان کردستان که به مهد ایران کهن مشهور است به دست آمده  کتیبه کالجنگال نزدیک بیرجند به احتمال قوی متعلق به دوره ساسانی است  . ازمهمترین این آثار روایت پارتی کتیبه شاپور اول بر دیوار کعبه زرتشت نقش رستم  و کتیبه نرسی در پایکولی کردستان و کتیبه شاپور اول در حاجی آباد فارس است.
در این کتیبه ها مانند کتیبه های پهلوی عده زیادی هزوارش آرامی به کاررفته که عموما با هزوارشهای پهلوی متفاوت است.
اسناد سفالی که در اکتشافات اخیر نسا ‚ شهر قدیمی پارت که محتملا مقبره شاهان اشکانی در آن قرار داشته‚ به دست آمده‚ به خط آرامی  نزدیک به خط نسخه اورامان  است. هنوز کاملا مسلم نیست که زبان این اسناد پارتی است یا آرامی. اگر چنانکه محتمل است پارتی باشد میتوان این اسناد را که متعلق به قرن اول پیش از میلاد است قدیمترین سند زبان پارتی شمرد .
آثار مانوی پارتی از جمله آثاری است که در اکتشافات اخیر آسیای مرکزی  تورفان  به دست آمد. این آثار همه به خطی که معمول مانویان بوده و مقتبس از سریانی است نوشته شده و به خلاف خط پارتی هزوارش ندارد ونیز به خلاف خط کتیبه ها که صورت تاریخی دارد‚ یعنی تلفظ قدیمتری از تلفظ زمان تحریر را می نمایاند‚ حاکی از تلفظ زمان تحریر است.
این آثار را میتوان دو قسمت کرد: یکی آنهائی که در قرن سوم و چهارم میلادی نوشته شده و زبان پارتی اصیل است‚ دیگر آثاری که ازقرن ششم به بعد نوشته شده و محتملا پس از متروک شدن زبان پارتی برای رعایت سنت مذهبی به وجود آمده  هنوز اثری که قطعا بتوان به فاصله میان قرن چهارم و ششم منسوب دانست به دست نیامده .
نسخی که از آثار مانوی به دست آمده عموما متاخر از تاریخ تالیف و متعلق بهقرن هشتم و نهم میلادی است. در خط مانوی حرکات به صورت ناقص ادانموده شده است.
گذشته از آثاری که یاد شد کلمات پارتی که در زبان ارمنی باقیمانده به خصوص از این جهت که با حرکات ضبط شده برای تحقیق این زبان اهمیت بسیار دارد.
اگر آثار نسا را پارتی به شماریم‚ و همچنین با توجه به سند اورامان و پدیدآمدن خط پارتی در قرن اول میلادی  به جای خط یونانی که از زمان سلوکیها رواج یافته بود  میتوان گفت که زبان پارتی از اوایل قرن اول میلادی یا کمی قبل از آن قوت گرفته و زبان رسمی و درباری شاهنشاهان ایران بزرگ شده بود.
انحطاط زبان پارتی را میتوان به بعد از قرن چهارم میلادی‚ یعنی پس ازجایگیر شدن سپاهیان ساسانی برای مقابله با حملات اقوام شمالی منسوب داشت.
از لهجه های موجود ایران هیچ یک را نمیتوان دنباله مستقیم زبان پارتی شمرد‚ لهجه های امروزی خراسان عموما لهجه های زبان فارسی است وزبان اصلی این نواحی در برابر هجوم اقوام مختلف و نفوذ زبان رسمی دوره ساسانی از میان رفته است‚ ولی زبان پارتی در دوره حکومت اشکانیان به نوبه خود در زبان فارسی میانه  پهلوی  تاثیر زیادی کرده و این تاثیر را در زبان فارسی امروز نیز میتوان دید .
 

فارسی میانه :  از این زبان که صورت میانه فارسی باستان و فارسی کنونی است و زبان رسمی ایران در دوره ساسانی بوده آثار مختلف به جامانده است که آنها را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: کتیبه های دوره ساسانی که به خطی مقتبس از خط آرامی‚ ولی جدا از خط پارتی‚ نوشته شده. کتابهای پهلوی که بیشتر آنها آثار زرتشتی است و خط این آثار دنباله خط کتیبه های پهلوی و صورت تحریری آن است. عباراتی که بر سکه و مهر ونگین و ظروف و جز آنها به جا مانده است. آثار مانوی که به خط مانوی نوشته شده و همه از کشفیات اخیر آسیای مرکزی است. همچنین بایدکتیبه های منقوشی را که در کنیسه دورا یافت شده‚ و نیز مخطوطات پهلوی را که به خط تحریری شکسته بر روی پاپیروس به دست افتاده در شمار آورد. در همه این آثار به جز آثار مانوی هزوارشهای آرامی به کار رفته است. خط کتیبه ها و خط کتابها و همچنین خط سکه ها و مهرها و نگینها خطوط تاریخی است‚ یعنی حاکی از تلفظ قدیمتر زبان است‚ ولی خط مانوی تلفظ معمول زمانرا منعکس میسازد.
 آثار موجود زبان پهلوی مفصلترین جزء ادبیات پیش از اسلام است و ازاین میان سهم عمده خاص آثار زرتشتی است. بیشتر نزدیک به تمام آثارپهلوی کتابی آثار زرتشتی است که غالبا در حدود قرن سوم هجری تدوین شده‚ هر چند اصل بعضی از آنها به دوره ساسانی میرسد.
مهمترین کتیبه زبان پهلوی کتیبه شاپور اول در کعبه زرتشت  نقش رستم است. از کتیبه های دیگر میتوان کتیبه کرتیر موبد ساسانی را در نقش رجب و کعبه زرتشت و کتیبه نرسی را در پایکولی اطراف کردستان نام برد.از آثار پهلوی کتابی که خاص ادبیات زرتشتی است دینکرد و بندهشن ودادستان دینیک و مادیگان هزارداستان و ارداویرافنامه و مینوگ خرد ونامه های منوچهر و پندنامه آذرباد ماراسپندان و همچنین تفسیر پهلوی بعضی اجزاء اوستا را نام باید برد. از آثاری که جنبه دینی بر آنها غالب نیست یادگار زریران و کارنامه اردشیر بابکان و درخت آسوریگ و خسرو کواتان وریذک و مادیگان شترنگ درخور ذکر است.
زبان فارسی کنونی دنباله زبان پهلوی است. اما‚ عده زیادی لغات پارتیاز زمان تسلط اشکانیان در فارسی میانه  پهلوی  و در نتیجه در فارسی کنونی راه یافته. از این قبیل است کلمات فرشته‚ جاوید‚ اندام‚ افراشتن‚خاستن ومرغ . همچنین پور  در پهلوی پسر  و مهر وچهر و شاهپور و فرزانه و پهلوان را باید طبق قواعد زبانشناسی از کلمات پارتی محسوب داشت.
 

زبان سغدی : این زبان در شهر سغد که سمرقند و بخارا از مراکز آن بودند رایج بوده است. سمرقند و بخار از مراکز مهم ایران بوده است که متاسفانه در روزگار قاجار به اشغال روس در آمد و امروزه نیز در تصرف کشوری ساختگی به نام ازبکستان قرار گرفته است . زمان سغدی زبان بین المللی آسیای مرکزی به شمارمیرفت و تا چین نیز نفوذ یافت. آثار سغدی همه از اکتشافات اخیر آسیای مرکزی و چین است.
آثار سغدی را میتوان از چهار نوع شمرد: آثار بودائی‚ آثار مانوی‚ آثارمسیحی‚ آثار غیردینی. از این میان آثار بودائی مفصلتر است.
خط سغدی خطی است مقتبس از خط آرامی و در آن هزوارش به کار میرود‚اما عده این هزوارشها اندک است. همه آثار بودائی و همچنین آثار غیردینی و کتیبه قربلگسون در مغولستان  به خط چینی و اویغوری و سغدی‚ متعلق به قرن سوم هجری  هم به این خط است. آثار مسیحی به خط سریانی و آثار مانوی به خط خاص مانویان نوشته شده.میان آثار بودائی و مسیحی و مانوی مختصر تفاوتی از حیث زبان دیده میشود که نتیجه تفاوت لهجه و تفاوت زمانی این آثار است. آثار سغدی مسیحی ظاهرا تلفظ تازه تری را نشان میدهد. خط اصلی سغدی که آثار بودائیبه آن نوشته شده مانند خط پهلوی خط تاریخی است و حاکی از تلفظ قدیمتری است.
زبان سغدی در برابر نفوذ زبان پارسی و ترکی به تدریج از میان رفت. ظاهرا این زبان تا قرن ششم هجری نیز باقی بوده است. امروز تنها اثر زنده ای که از زبان سغدی به جا مانده لهجه مردم یغنوب است که در یکی از دره های رود زرفشان بدان سخن میگویند و بازمانده یکی از لهجات سغدی است.

 

زبان سکائی  ختنی : این زبان‚ زبان یکی از اقوام سکائی مشرق است که یک زمان برختن در جنوب شرقی کاشغر استیلا یافتند و زبان خود را در آن سامان رایج ساختند  اطلاق نام ختنی به این زبان ازاینروست .
آثار زبان سکائی عموما متعلق به قرن هفتم تا دهم میلادی است و عبارت ازآثار بودائی‚ متون طبی‚ داستانها و قصص‚ نامه های بازرگانی ‚ اسناد رسمی و غیر اینهاست. قسمت عمده این آثار ترجمه از سانسکریت‚ ولی قسمتی نیزترجمه از زبان تبتی و یا انشاء اصیل است.
در آثار موجود این زبان میتوان صورت قدیمتر و صورت تازه تری تشخیص داد. صورت قدیمتر این زبان از حیث دستور زبان به زبانهای ایرانی کهن شبیه است : اسم در هفت حالت صرف میشود و دستگاه افعال مفصل است‚ اما درصورت تازه تر سکائی صرف اسامی خیلی ساده تر شده. تلخیص فوق العاده اصوات سکائی تازه یکی از ممیزات آن به شمار میرود.
 

زبان خوارزمی : زبان خوارزمی معمول خوارزم بوده و ظاهرا تا حدود قرن هشتم هجری رواج داشته است و پس از آن جای به زبان فارسی و ترکی سپرده. ترکی زبان غیر ایرانی است که در آذربایجان ایران رواج یافته است و متاسفانه به مرور زبان آذری کهن ایران را ریشه ای پهلوی دارد را از میان برده است .
کشف آثار زبان خوارزمی ‚ گذشته از کلماتی که ابوریحان بیرونی درآثارالباقیه ذکر کرده‚ به کلی تازه است . این آثار عبارت است از دو نسخه فقهی به زبان عربی که در آن عباراتی به زبان خوارزمی نقل شده‚ و نیز لغت نامهای که برای توضیح عبارات خوارزمی یکی از این نسخ نوشته شده‚ ولی مهمترین اثر زبان خوارزمی مقدمةادب زمخشری است مشتمل بر لغات عربی و ترجمه خوارزمی است .آثار خوارزمی همه به خط عربی نوشته شده ولی هنوز خواندن و تعبیر آنها پایان نیافته  خواندن آثار مختصری که از زبان قدیم خوارزم به خطی مقتبس از خط آرامی به دست افتاده هنوز ممکن نگردیده است . اشکال عمده ای که درخواندن عبارات خوارزمی مقدمةادب وجود دارد این است که کلمات عموما اعراب ندارد و نقطه گذاری آنها نیز ناقص است.
زبان خوارزمی با زبان اطراف یعنی زبان سغدی و سکائی و آسی نزدیک است.در زبان خوارزمی چنانکه از مقدمةادب ونسخ فقهی مذکور برمیآید عده ای لغات فارسی و عربی وارد شده که حاکی از تاثیر این دو زبان در خوارزمی است.
گذشته از زبانهای میانه فوق الذکر که زبانهای عمده ای هستند که آثار آنها امروز به دست است‚ زبان دیگری که با زبان سکائی ختن رابطه نزدیک دارد در حوالی تمشق در شمال شرقی کاشغر معمول بوده که آثار مختصری از آن به دست افتاده‚ ولی هنوز کاملا روشن نیست.
صورتی از زبان آسی میانه را میتوان در بعضی اسامی تاریخی و جغرافیائی وهمچنین در بعضی کلماتی که در زبان مجارستانی داخل شده بازیافت .

 

شکوه ای از استاد یارشاطر :

دکتر احسان یارشاطر نویسنده همین جستار ارزشمند , در یک مقاله ای بسیار تعجب برانگیز در شمارهء پانزدهم مجله میراث ایران که در امریکا به تیراز 15 هزار نسخه به چاپ رسید نام ایران را شایسته کشور ما ندانست !! با سوابقی که از این استاد گرانمایه در دست است این جستار ایشان همه سوابق ارزشمند وی را به زیر سوال می برد . ایشان نام کشور "فارس" را برازنده "ایران بزرگ" می داند . در حالی که فارس یا پارس تنها یک استان از کشور ایران بزرگ بوده است و ایران ما شامل همه اقوام آریایی ( کورد , آذری , فارس , لر , بلوچی , خوزی , ترکمن , ارمنی , تاجیک و . . . ) می باشد و ایران را پرشیا یا فارستان خواندن دروغی بزرگ بر همه هویت ملی و فرهنگی ایران زمین است . پرشیا یا پارس نامی است که کشورهای بیگانه بر ایران زمین نهادند همچون یهودیان در کتاب تورات , گزنوفون و هرودوت در یونان . تمامی اسناد سه الی چهار هزار ساله دینی زرتشتیان حکایت از آن دارد که سرزمین ما همان ارئینه وئیجه ( خواستگاه آریایی ها یا همان ایران کنونی ) بوده است . امیدواریم ایشان این جستار تفرقه انگیز خود را هرچه سریع تر اصلاح کنند .

 

گردآوری از ارشام پارسی , نویسنده دکتر احسان یار شاطر ,  برداشت این نوشتار با ذکر نام و آدرس پایگاه آزاد است

........................................................................................................................................

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اسفندیار رویین تن در اوستا
اسفندیار رویین تن در اوستا
نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دمی با حکیم فرزانه , عمر خیام نیشابوری , فیلسوف بزرگ مشرق زمین
دمی با حکیم فرزانه , عمر خیام نیشابوری , فیلسوف بزرگ مشرق زمین
نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

پدر باستان‌شناسی نوین ایران درگذشت

دكتر عزت الله نگهبان كه به بیماری آلزایمر و پاركینسون نیز مبتلا بود، به گفته "بهمن نگهبان" فرزندش، روز 14 بهمن 87 در آمریكا ، بدرود حیات گفت. دكتر نگهبان كه در سال‌ 47 مدیرت گروه باستان شناسی را بر عهده داشت، این رشته را متحول كرد و به همین علت است كه وی را پدر باستان شناسی مدرن ایران می‌نامند.

عزت‌الله نگهبان، در سال 1300 شمسی در اهواز به دنیا آمد. تحصیلات خود را در دبستان جمشید جم و دبیرستان فیروز بهرام و مدرسه فنی آلمانی در تهران به پایان برد. او در سال 1328 در رشته باستان‌شناسی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. در سال 1329وارد مؤسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو شد و در مدت چهارسال مدرک فوق لیسانس این دانشکده را از آن خود کرد. طی این سال‌ها با راهنمایی رونالد مک‌کان به بررسی سیر سفال نخودی‌رنگ در منطقه خوزستان پرداخت و اطلاعات بسیاری در این زمینه جمع‌آوری کرد که حاصل آن را در نهایت در رساله خود تدوین کرد.

مهم‌ترین سهم دکتر نگهبان در پیشبرد باستان‌شناسی ایران، ایجاد کارگاه دایمی در دشت قزوین برای فعالیت‌های باستان‌شناختی دانشگاه تهران و تربیت دانشجو در این کارگاه است. او با پشتکار فراوان و روحیه خستگی‌ناپذیر، موفق به کسب مجوز و بودجه لازم برای تعمیر کاروانسرای مخروبه محمدآباد خره شد. این مکان منحصر به فرد به کانونی برای پژوهش‌های مستمر و درازمدت باستان‌شناختی دانشگاه تهران تبدیل شد که در آن دانشجویان با شرکت در انواع فعالیت‌های میدانی برای پیشبرد اهداف باستان‌شناسی در ایران تربیت می‌شدند. دکتر نگهبان، یکی از سرسخت‌ترین مدافعان منظم کردن فعالیت‌های مربوط به باستان‌شناسی بوده‌است. بسیاری او را دشمن بزرگ قاچاقچیان و دلالان عتیقه در ایران می‌دانند.

نگهبان در پنجمین کنگره بین‌المللی باستان‌شناسی و هنر ایران در سال 1347 مقاله‌‌ای ارائه داد و در آن ماده‌ای پیشنهاد کرد که بر اساس آن خرید و فروش اشیای باستانی به صورت غیرمجاز و از طریق قاچاق ممنوع اعلام شود و کنگره را ملزم به صدور قانونی در این زمینه کرد. وی با ارائه این مقاله، نقش اساسی در تصویب قطعنامه محکوم‌کردن قاچاق و فروش اشیای عتیقه داشت. عزت الله نگهبان، بیشترین میزان طلا را در حفاری‌های باستان‌شناسی ایران بدست آورده‌است و کاوش‌های وی در قالب مقاله، گزارش و کتاب، همواره مورد توجه باستان‌شناسان بوده‌است.

به همین منظور انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان مراسم یادبودی را در تاریخ 24 بهمن در جوار مقبره مرحوم عبدالامیر نگهبان ازعرفای یکصد سال گذشته اهواز و پدر مرحوم دکترعزت الله نگهبان واقع در اهواز- خیابان امام خمینی – جنب بیمارستان آریا برگزار می نماید.

روانش شاد و راهش پر رهرو باد

 

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

انقلاب اسلامی ایران هیچ گاه حفظ میراث فرهنگی را منکر نمی شود اما.......

توجه به ایجاد زیر ساخت های میراث فرهنگی و گردشگری اگر چه دربعد از انقلاب شکوهمند ایران بسیار چشمگیر بوده است ولی توسعه شتابزده شهرها و مناطق بکر باعث شد که تخریب آثار و محوطه های باستانی و گردشگری فراوانی را شاهد باشیم که این ضعف نه تنها مربوط به انقلاب ملت ایران نیست بلکه مربوط به ضعف و ناکارآمدی مدیرانی است که در این حوزه مهم جزیره یی تصمیم گرفتند.

سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان با اشاره به تعریف فلاسفه از انقلاب گفت: انقلاب در لغت به معنی زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است، فلاسفه انقلاب را اینگونه بیان می نمایند که ذات و ماهیت یک شیی لزوماعوض شده باشدو در نگاه جامعه شناسان انقلاب به معنای دگر شدن است حتی نباید بگوییم دگرگون شده زیرا دگرگون شدن یعنی اینکه گونه و کیفیتش جور دیگر شود. به عوض باید بگوییم دگر شدن یعنی تبدیل شدن به موجودی دیگر. انقلاب در ایران دگر شدن جامعه ایرانی بود .

مجتبی گهستونی افزود: انقلاب اسلامى ایران بى‏شک پدیده‏اى نوظهور در قرن حاضراست. انقلابى که باعث ایجاد تحولاتی در معادلات سیاسى دولتهاى جهان پدید آورد. به همین نسبت در داخل کشور نیز تحول رنگ دیگری به خود گرفت که این تغییر و تحولات نیز مثتثنی از حوزه میراث فرهنگی و بعدها گردشگری نبود.

وی بیان کرد: ایران کشور کم سابقه یی نیست. تمدن عظیم ایران ریشه یی بسیار عظیم دارد که به لحاظ اهمیت از دیگر تمدن های بزرگ دنیا نقش کمتری ندارد. به همین دلیل توسعه میراث فرهنگی در بعد از انقلاب در دستور کار قرار گرفت یک امر عادی بوده است که متاسفانه عده یی با دریافت های غلط خود از باورهایی که به هیچ وجه میراث گذشتگان و آیندگان را نفی نمی کرد با اقدامات متحجرانه خود ریشه به تیشه میراث فرهنگی زدند.

سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی ایران هیچ گاه حفظ میراث فرهنگی را منکر نمی شود گفت: اگر چه در پیش از پیروزی انقلاب هیچ نهاد عریض و طویلی برای نجات بخشی و حفاظت از آثار و محوطهای تاریخی وجود نداشت اما پس از انقلاب که سازمان میراث فرهنگی تشکیل گردید می طلبید که مسئولین به نحو مطلوبی به وظیفه خود عمل می نمودند.

نويسنده: مانیا تاريخ: 4 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

آزادگان پارسي براي دوستي دوباره با تمدن و فرهنگ پارسي خود و مبارزه با کينه توزان سرزمين اجداديمان همراه و همصدا شويد

نويسندگان

لينکهاي روزانه

آخرين مطالب ...

» قومیت های ایران همه آزادند بخوانند!!
» عجایب معماری جهان باستان
» کوه آتش رامهرمز
» بدبینی ایرانیان نسبت به حکومت عمر
» فرمان به آرتش ایران: پیش به سوی قسطنطنیه
» نوزدهم آبان سال 518 پیش از میلاد: گشایش آبراه دریای سرخ به رود نیل
» موزه مولانا، پرجاذبه‌ترين مقصد گردشگري ترکيه
» آشنایی با سرداران ایران
» کتله خور، بهشت ناشناخته ایران
» گزارش تصویری و معرفی قلعه‌ی صخره‌ای بهستان
» شناسايي سکونت‌گاه انساني در کوه‌هاي نقش رستم
» چرا ما ایرانیان برای تخریب آثار بی تابی می کنیم؟
» بنای گور دختر * تنگ ارم * برازجان * استان بوشهر
» تپه باستانی دوزین
» مردی که هیچ گاه، سر خم نکرد
» کشف نخستین سنگ نگاره های باستانی در مازندران
» کشف بقایای یک کوره و آثار معماری در کاوش های بازگیر
» سروده دکتر بادکوبه ای در ستایش فردوسی
» نامه بزرگمهر به انوشیروان
» قلعه بابک خرمدین
» داستانی زیبا درمورد کوروش کبیر!
» سورنا و پيرزن
» با آثار باستانی ایرانی در موزه لوور پاریس آشنا شوید
» قنات 2500 ساله گناباد یکی از عجایب تمدن ایران
» غار عظیم کتله خور؛ زیباترین غار جهان (تصویری)
» پالنگان؛ روستایی زیبا اما فراموش شده
» قصری كه برای شیرین بنا شد!
» کتله خور، بهشت ناشناخته ایران (+عکس)
» نمونه اشیاء مکشوفه مسیر دیوار بزرگ گرگان
» مردی که هیچ گاه، سر خم نکرد